درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
لینکهای غیر اخلاقی حذف می شوند نويسندگان |
بهترین ها و جدیدترین های اینترنت
در این وبلاگ با جدیدترین تصاویر و جدیدترین مطالب دنیای اینترنت در خدمت شما هستیم
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 6:36 :: نويسنده : حسین
"بلال" و حمایت از ولایت
بلال حبشی «بلال» بردهای بی نام و نشان با چهرهای سیاه و بدنی دردآلود از تازیانه اشرافیت زورمند و زرآلود بود. فرزند «رباح» و «حمامه» که به جرم یکتاپرستی و آزادی خواهی شکنجه مرگبار امیه بن خلف را تا عمق جان احساس میکرد(1) و تنها با یاد و نام خدای مهربان «احد»، شکیبایی و بردباری مینمود.
![]() روزی که رایحه روح پرور خداباوری و یکتاپرستی با آزادی از سوی رسول خدا(ص) به ژرفای وجود او وزید، شوقی شگفت آور سیمای سیاه و سیرت سپید بلال را فرا گرفت، ناگاه رو به پیامبر(ص) نمود و با ارادتی بسیار با زبان حبشی این شعر را سرود: «اَرَه بَرَهْ کَنْکَرَهْ کِرا کِری مِنْدَرَهْ»؛(2) آن هنگام که در دیار ما بهترین صفات پسندیده را جویا شوند ما تو را شاهد گفتار خود میآوریم!! عظمت مقام و ابهت کلام او موجب گردید که منصب ارجمند اذان گویی که شعار اسلامی و نماد ارزش دینی است و در آن زمان مؤذن نمایندگی رسمی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم را در فراخوانی مردم به سوی نیایشگاه عهده دار بود به او واگذار شود.(3) به گونهای که ناتوانی او در ادای «شین» موجب بخشودگی وی و ادامه این مسؤولیت تنها از سوی او گردد!(4) شخصیت برجسته بلال به گونهای بود که با فتح مکه به دستور رسول خدا(ص) بر بام کعبه، ندای توحید و نبوّت سرداد و چون پارهای از وارثان کبر و استکبارِ جاهلیت، زبان به نکوهش او و ستایش خود گشودند، فرشته وحی با پیام پرنوید الهی در آیهای نورانی بر رسول خدا(ص) فرود آمد تا معیار برتری از سرسپردن «قبیله» به دل سپردن به «قبله» و میزان تقوا و پرهیزگاری استوار شود.(5) بلال در بهشت بر شتری سوار میشود و اذان میگوید. چون جملات «اشهَد اَنْ لا اِله اِلاّ اللّه » و «اشهَد اَنَّ محمدا رسولُ اللّه » را ادا میکند، لباس آراستهای از لباسهای بهشتی بر تن او میکنند
و در پی آن جبرئیل امین با نزول خود نخست سخن اَشرافِ خودخواه را که شرافت خود را در حقارت دیگران دیده و از پیامبر(ص) خواستار دوری بردگان و پابرهنگان دیروزی بودند تا جایگاهی والا نزد رسول خدا(ص) یابند مردود شمرد که با این خبر سرور و شادی وجود بلال را فرا گرفت،(6) روح او اطمینان و آرامش یافت و آنقدر به پیامبر(ص) نزدیک شد که زانوانش در کنار پاهای آن حضرت دیده میشد. سپس خداوند رسول خود را دعوت به بردباری و همراهی افزونتر با موحّدان پابرهنه و شیفتگان الهی نمود که:
«و اصبر نفسک مع الذّین یدْعُونَ رَبَّهم بِالْغَداةِ و الْعَشی یریدُونَ وَجْهَهُ و لا تَعْدُ عَیناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الحیاة الدنیا ...»؛(7) [ای رسول ما!] با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام میخوانند (و) خشنودی او را میخواهند، شکیبایی پیشه کن و دو دیدهات را از آنان برمگیر. مبادا زیور زندگی دنیا را بخواهی [و از آنان غافل شوی] ... بلال در نگاه رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان(ع) شناخت روشنگر بلال نسبت به معارف الهی و شایستگیهای والای او به گونهای بود که رسول خدا(ص) بهشت را مشتاق علی، سلمان، عمّار و بلال دانست(8) و گفتار وی را به هنگام اذان، یگانه حجّت در خودداری از خوردن و آشامیدن به هنگام ماه رمضان معرفی کرد.(9) آن زمانی که قریشیان در برابر اسلام مقاومت میکردند، آن حضرت از بلال درخواست کرد پس از اذان از خداوند بخواهد تا او را بر ضد قریش یاری دهد.(10) و روزی که سخن از سرای فردوس و بهشت برین به میان آمد، فرمود: «بلال در بهشت بر شتری سوار میشود و اذان میگوید. چون جملات «اشهَد اَنْ لا اِله اِلاّ اللّه » و «اشهَد اَنَّ محمدا رسولُ اللّه » را ادا میکند، لباس آراستهای از لباسهای بهشتی بر تن او میکنند.»(11) دفاع درس آموز پیامبر(ص) از بلال در عرصههای مختلف زینت بخش تاریخ است، به گونهای که آن حضرت در ماجرایی از ابوبکر خواست تا از بلال و دوستان او عذرخواهی کند!(12) و هنگامی دیگر که ابوذر سخن از سیاهی صورت بلال مطرح کرد، رسول خدا(ص) با عبارتی کوتاه، بزرگی تقصیر او را گوشزد کرده، فرمود: هنوز اندکی از کبر جاهلیت در تو وجود دارد؟! در این هنگام ابوذر صورت خود را بر خاک گذارد و به بلال گفت سر را از خاک برنمی دارد تا او پای خود را بر صورت او گذارد و بلال نیز چنین کرد.(13) بلال همچون سلمان صحابی صالح و برجستهای بود که به خانه فاطمه زهرا(س) رفت و آمد داشته، در بسیاری از مواقع از سوی رسول خدا(ص) برای انجام کاری مأموریت مییافت. روزی آن حضرت پولی به بلال داده، فرمود: «یا بلالُ! ابتع بها طیبا لابنتی فاطمة»؛(14) ای بلال! با این پول عطر و ماده خوشبویی برای [جهیزیه] فاطمه دخترم تهیه کن. گاهی که مشتاق دیدار فرزندان فاطمه(ع) میشد، رو به بلال کرده، میفرمود: «یا بلال! ایتنی به ولدی الحسن و الحسین»؛(15) بلال! فرزندانم حسن و حسین را به رایم بیاور. به یقین، اطمینان فراوان و اعتماد چشمگیر رسول خدا(ص) نسبت به بلال، زمینه ساز گفت و گوهایی اینچنین بود. روزی امام علی(ع) با شناختی روشن از پیشینه بلال، او را چون خود دانست و فرمود: پیشگامان به دین اسلام پنج نفرند: من پیشقدم عرب هستم، سلمان پیشگام عجم، صهیب اولین مؤمن از روم، بلال پیشقدم حبشه و خباب پیشگام نبط.(16)
بلال در نگاه فاطمه(ع)![]() حضزرت زهرا(س)، بلال را شیعهای هوشیار، آگاه به زمان، هوشمند در پدیدههای پیدا و پنهان جامعه و دارای بینشی روشنگر میدانست. از این رو هیچ گاه سخنی یا گلایهای از کوتاهی بلال در عرصههای حمایت از ولایت بر زبان جاری نکرد و هماره شیوههای حرکت و ستیز آرام او را با غاصبان میستود. آن هوشیاری و این بیداری سبب گردید که لحظهای با غاصبان خلافت نرمش و یا سازش نشان ندهد و نسبت به آنچه در توان داشت، مبارزهای از سر تحلیل درست و شناخت عمیق شروع کند.
روزی که خبر از پایان کار سقیفه و آغاز ریاست خلیفه به او رسید، در حالی که سراپا اندوه و ماتم بود، در مسجد رسول خدا(ص) نشسته بود و در باره این فاجعه بزرگ که ضایعهای بی جبران بود، میاندیشید و آن را قضا و قدر الهی میشمرد. ناگاه خلیفه وارد شد و هنگام اذان فرا رسید. اطرافیان منتظر صدای بلال بودند تا همچون زمان رسول خدا(ص) ندای توحید و نبوت با صدای خود سر دهد. اما او را ساکت در گوشهای دیدند. به گمان بی خبری نزد بلال آمده گفتند: بلال! اذان. اذان! و او با شهامت و رشادت بسیار پاسخ داد: پس از این اذان نمیگویم. شخص دیگری را معین کنید. خلیفه اول خود نزد بلال آمد و گفت: برخیز اذان بگوی بلال! و او سری از بصیرت و بینایی تکان داد و گفت: نه! و چون سخن ابوبکر را شنید که برای چه بلال؟ پاسخ داد: اگر مرا [با آزادی از دست امیه] به بندگی خود گرفتهای، در اختیار تو هستم و اگر در راه خدا آزاد ساختهای، پس مرا رها کن و به حال خود واگذار. و چون شنید که من تو را در راه خدا آزاد کردهام، پاسخ داد: من پس از رسول خدا(ص) برای احدی اذان نخواهم گفت.(17) آن گونه در برابر سران زر و زور و تزویر ایستادگی کرد و با صراحت بسیار این سخن را بر زبان جاری کرد: من پس از رسول خدا(ص) برای احدی اذان نخواهم گفت! حق علی(ع) بر من، بیش از ابوبکر است، زیرا ابوبکر مرا از قید بندگی و شکنجه و آزاری که در دنیا نجات داد، گرچه با صبر و بردباری [و شهادت] به سوی بهشت جاودان رهسپار میشدم، اما علی(ع) مرا از عذاب ابدی و آتش همیشگی جهنم نجات بخشید. چون به خاطر دوستی و ولایت او و برتر دانستن وی بر دیگران، سزاوار بهشت برین و نعمتهای پایدار و ابدی آن خواهم بود!
اما آنگاه که دخت رسول خدا(ص) به یاد دوران پرعظمت و باشکوه اسلام و نبوت پدر عزیز خود فرمود: «اِنّی اشتهی اَنْ اَسْمَعَ صوتَ مؤذنِ اَبی (ع) بالاذان»؛(18) بسیار دوست دارم صدای اذان بلال، مؤذن پدرم را بشنوم، اطاعت تمام عیار نمود و بار دیگر صدای خود را در فضای مدینه طنین انداز کرد. با عبارت «اشهد اَنَّ محمدا رسولُ اللّه »؛ قلب دخت رسول خدا(ص) به لرزه در آمد، اشک او چون سیل از دیدگان جاری شد به گونهای که نقل شده است فاطمه(ع) نالهای زد، بر زمین افتاد و بی هوش گردید.
ناگاه خبر به بلال رسید که اذان را رها کن، فاطمه(ع) غش کرده است و او چون هراسان و سراسیمه از بام فرود آمد، خدمت پاک بانوی آفرینش رسید تا از حال او جویا شود. زهرا(ع) به هوش آمده فرمود: بلال! اذان را تمام کن! و او که از عشق بی کران دختر پیامبر(ص) به پدر آگاه بود پاسخ داد: دختر رسول خدا! مرا از این کار معذور بدار زیرا بر جان شما هراسانم، میترسم خویشتن را به هلاکت رسانی.(19)
بلال و حمایت از ولایت
بلال از علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و آرمانهای آنان حمایت بی دریغ میکرد. آنگاه که امام(ع) در بین مسلمانان حاضر میشد، احترام چشمگیری به او مینمود، به گونهای که برخی زبانِ اعتراض به او میگشودند و میگفتند: ابوبکر تو را از امیه خرید و آزاد کرد، با این خصوصیت، علی(ع) را بیشتر از او احترام میکنی؟ بلال پاسخ داد: حق علی(ع) بر من، بیش از ابوبکر است، زیرا ابوبکر مرا از قید بندگی و شکنجه و آزاری که در دنیا نجات داد، گرچه با صبر و بردباری [و شهادت] به سوی بهشت جاودان رهسپار میشدم، اما علی(ع) مرا از عذاب ابدی و آتش همیشگی جهنم نجات بخشید. چون به خاطر دوستی و ولایت او و برتر دانستن وی بر دیگران، سزاوار بهشت برین و نعمتهای پایدار و ابدی آن خواهم بود! به وسیله خدا نجات یافتم نه به خاطر ابوبکر و اگر خدا نبود کفتار، رگهای مرا میدرید. خداوند مرا در محل خوبی جای داد و مرا گرامی داشت، همانا خیر نزد او یافت میشود. مرا پیرو بدعت گذاری نخواهید یافت و من مانند آنان بدعت گذار نیستم. بلال به شام رفت، ایامی چند در آن دیار زندگی کرد و سرانجام در بین سالهای 18_21 هجری قمری در زمان خلافت عمر در اثر بیماری طاعون دیده از جهان خاکی فرو بست
هنگامی که هواداران ابوبکر، مردم را به بیعت با وی دعوت میکردند، سراغ بلال آمده (با اطمینان بسیار نسبت به پذیرش) پیشنهاد بیعت دادند.
او با کمال خونسردی، به دور از هیجانات و جریانات زودگذر و از سر شناخت و معرفت، بیعت را نپذیرفت. عمر که شاهد ماجرا بود با عصبانیت گریبان او را گرفت و با لحن تندی گفت: این پاداش ابوبکر است که تو را آزاد ساخت! بلال پاسخ داد: اگر ابوبکر مرا به خاطر خداوند آزاد کرده، برای خدا نیز مرا به اختیار خود واگذارد و اگر برای غیر خدا آزاد کرده، من در اختیار او هستم، هرچه میخواهد بکند، اما هرگز با کسی که پیامبر(ص) او را جانشین نکرده است بیعت نمیکنم و آن که او را جانشین خود قرار داده، پیرویش تا روز قیامت بر گردن ما است. عمر وقتی پاسخ راسخ و سخن صریح بلال را شنید، برآشفت و به او دشنام داده، گفت: «لا ابا لک ...»؛ ای بی پدر دیگر در مدینه نباید بمانی. و این آغاز تبعید بلال از مدینه به شام به خاطر دفاع از امامت و ولایت بود. ![]() در آخرین لحظات حضور در شهر رسول خدا(ص) و در کنار دخت پیامبر(ص) و امیر مؤمنان(ع) این اشعار را زمزمه میکرد: «باللّه لا اَبابَکرٍ نجوتُ وَ لو لا اللّه نأمت عَلی اَوْصالی الضَبُعْ»؛(20) به وسیله خدا نجات یافتم نه به خاطر ابوبکر و اگر خدا نبود کفتار، رگهای مرا میدرید. خداوند مرا در محل خوبی جای داد و مرا گرامی داشت، همانا خیر نزد او یافت میشود. مرا پیرو بدعت گذاری نخواهید یافت و من مانند آنان بدعت گذار نیستم. بلال به شام رفت، ایامی چند در آن دیار زندگی کرد و سرانجام در بین سالهای 18_21 هجری قمری در زمان خلافت عمر در اثر بیماری طاعون دیده از جهان خاکی فرو بست و به دیار افلاکی پر کشید. بابُ الصغیر دمشق قبرستان شام است که پیکر پاک بلال را در آغوش خود جای داده و همه روزه زیارتگاه ارادتمندان مسلمان است.
پی نوشت ها : 1. بلال، سخنگوی نهضت پیامبر(ص)، عبدالحمید جودة السحار، ترجمه علی منتظمی، ص4 و 3. 2 .شکول شیخ بهایی، عزیزاللّه کاسب، ص252. 3. تفسیر منسوب به امام عسکری(ع)، ص462؛ علل الشرایع، ص461. 4. عدة الداعی، ص21؛ المحجة البیضاء، ج2، ص310. 5. حجرات، 13؛ یاییها الناس انّا خلقناکم من ذکرٍ و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا اِنَّ اکرمکم عند اللّه اتقیکم. (ر.ک: تفسیر المیزان، ج18، ص325؛ اطیب البیان، ج12، ص231؛ البرهان، ج4، ص210؛ نمونه، ج22، ص196؛ تفسیر القمی، ج1، ص179). 6. انعام، 52؛ و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغداة و العشی یریدون وجهه ما علیک من حسابهم منشی ءٍ و ما من حسابک علیهم منشی ءٍ فتطردهم فتکون من الظالمین. (ر.ک: تفسیر المیزان، ج7، ص99؛ بیان السعاده، ج2، ص132؛ روح المعانی، ج7، ص158). 7. کهف، 28. 8. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج10، ص104؛ عوالم العلوم، ج14، ص308. 9. بحارالانوار، ج83، ص131؛ نهایة الاحکام، ج1، ص422 و 524. 10. تاریخ تحول دولت و خلافت، ص107، نقل از التراتیب الاداریه، ج1، ص79. 11. بحارالانوار، ج84، ص116؛ ر.ک: مجمع الرجال، ج1، ص281. 12. مختصر تاریخ دمشق، ج5، ص261. 13 .شرح نهج البلاغه، ج11، ص198. 14. بحارالانوار، ج104، ص88؛ دلائل الامامه، ص87. 16.همان، ج22، ص499. 17. بلال سخنگوی نهضت پیامبر(ص)، ص3. 18. احقاق الحق، ج19، ص153؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص297؛ بحارالانوار، ج43، ص157. 19.بحارالانوار، ج43، ص158. 20.همان، ص119 (برخورد بلال با خلیفه دوم به گونهای افشاگرانه، تهاجمی و یا نوعی دادخواهی در آن به چشم میخورد؛ گرچه بسیاری جرأت این گونه برخورد را در خود نمیدیدند! به طور مثال روزی عمر به بلال گفت: هنگام اذان نشده است، چرا اذان میگویی؟ و او پاسخ داد: زمانی که تو از الاغ خودت گمراهتر بودی من وقت را میشناختم. نک: مختصر تاریخ دمشق، ج5، ص267). فراوری: محمدی گروه دین تبیان
منبع : پایگاه حوزه یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:, :: 1:15 :: نويسنده : حسین
انواع قلب در سخن پیامبر (ص)
آن قلبی که دلبسته به تنعّمات اخروی است، در نتیجه كار هم كه میكند برای امور اخروی است و میخواهد به پاداش آخرت برسد و به آن هم خواهد رسید. درجات عالیه بهشت را هم به او میدهند، لذّتش را هم میبرد.
رُوِی عَن رَسُولِ الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال:
اَلْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ: قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیا وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی.وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالدُّنْیا لَهُ الشِّدَّةُ وَ الْبَلاءُ وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْعُقْبَی فَلَهُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْمَوْلَی فَلَهُ الدُّنْیا وَ الْعُقْبَی وَ الْمَوْلَی.[1]
ترجمه حدیث:روایت از پیغمبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) منقول است كه حضرت فرمودند قلب ها سه نوعند: 1- قلبی كه مشغول و وابسته به دنیا است.2- قلبی كه مشغول به تنعّمات اخروی است.3- قلبی كه وابسته به مولا است. اما آن قلبی كه سرگرم و وابسته به دنیا است، همیشه دچار سختی و گرفتاری است. و آن قلبی كه وابسته به تنعّمات اخروی است به درجات و مراتب بالایی میرسد. و قلبی كه دلبسته به مولا (خدا) است، هم دنیا دارد، هم آخرت را دارد و هم خدا را دارد. امّا دلی كه به لذائذ دنیوی دلبسته شده و سرگرم آن است، این را بداند که همیشه در ناراحتی و گرفتاری است. یعنی حتی لذّت دنیایی را هم نمیبرد. مسائل دنیوی اینگونه است دیگر! به هرچه از دنیا برسد، باز میبیند كمبود دارد و لذا ناراحت است. پیوسته در سختی و گرفتاری است
شرح حدیث:«اَلْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ»؛ دلها بر سه گونه هستند. اوّل: «قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیا»؛ دلهایی كه وابسته به دنیا هستند. این قلبها در گروی لذائذ دنیا و سرگرم مسائل دنیویاند. دوم: «وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی»؛ دلها و قلبهایی كه وابسته به آخرتند. یعنی دلبستگیاش به تنعّمات اخرویه است. سوم: «وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی»؛ سوم آن دلی است كه به مولایش وابسته است! یعنی دلبسته به خدا است. دلش در گروی خدا است. در ادامه، حضرت توضیح میدهند: «وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالدُّنْیا لَهُ الشِّدَّةُ وَ الْبَلاءُ»؛ امّا دلی كه به لذائذ دنیوی دلبسته شده و سرگرم آن است، این را بداند که همیشه در ناراحتی و گرفتاری است. یعنی حتی لذّت دنیایی را هم نمیبرد. مسائل دنیوی اینگونه است دیگر! به هرچه از دنیا برسد، باز میبیند كمبود دارد و لذا ناراحت است. پیوسته در سختی و گرفتاری است. «وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْعُقْبَی فَلَهُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی»؛ آن قلبی که دلبسته به تنعّمات اخروی است، در نتیجه كار هم كه میكند برای امور اخروی است و میخواهد به پاداش آخرت برسد و به آن هم خواهد رسید. درجات عالیه بهشت را هم به او میدهند، لذّتش را هم میبرد. ![]() «وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْمَوْلَی فَلَهُ الدُّنْیا وَ الْعُقْبَی وَ الْمَوْلَی». این یک قاعده کلّی است که دلبستگی به شئ همواره یادآوری آن را در پی دارد. آن دلی كه همیشه دلبسته به خدا است، در نتیجه سه چیز دارد: 1- دنیا دارد. دقّت کنید که مراد از دنیا در اینجا این نیست که به عنوان مثال پول زیادی دارد؛ بلکه به این معنا است که در دنیا هیچ ناراحتی ندارد. در ابتدا فرموده بود قلبی که وابسته به دنیا است، شدّت و بلا دارد. امّا این چنین شخصی نه شدّت دارد نه بلاء. نه نسبت به امور مادّیاش ناراحتی دارد، نه گره كور پیدا میكند كه غصهاش را بخورد. هیچكدام از اینها را پیدا نمیكند. خدا همه چیز را برایش فراهم میكند. چون او سرگرم به خدا است، به تعبیر خودمانی، خدا هم تمام كارهایش را ردیف میكند. 2- در آخرت هم تنعّمات اخرویاش را دارد. 3- بالاتر از همه این است که قرب به خداوند هم پیدا میكند. مراد از مولا در اینجا قرب به خدا است. دلبسته به خدا همیشه به یاد خدا است. ثمرهاش هم این است كه از نظر دنیایی، شدّت و بلا به آن معنا ندارد. از نظر تنعّمات اخروی هم درجات بالا دارد و از نظر الهی هم قرب به خداوند پیدا میكند. گروه دین تبیان
پی نوشت ها : [1]. تحریر المواعظ العددیة،صفحه 245
منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مجتبی تهرانی یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:, :: 1:0 :: نويسنده : حسین
رژیمی برای کاهش وزن گناهان
خیلی از ما هنگامی که حس می کنیم کمی چاق شده ایم و اضافه وزن داریم سریعا به فکر چاره می افتیم تا وزن خود را کاهش دهیم . اما شاید هرگز فکر نکنیم که گناهان ما چقدر وزن دارد؟ تا چه وزنی نرمال است؟ و چه وزنی از آن ها ما را در بحران قرار خواهد داد؟
![]() ما باید کمی به فکر این گناهان چاق شده مان باشیم اگر کمی بنشینیم و حساب کتاب کنیم تا حدودی می توانیم وزنشان را تخمین بزنیم ، نباید بگذاریم اینقدر رشد کند و چاق شود که نتوانیم تحملش کنیم و کمر انسانیتمان را بشکند . خوب هم می دانیم که دیر یا زود باید برداریمش بر کولمان بگذاریم و راهی سفری پر خوف و خطر شویم ، حالا چطور ممکن است بتوانیم با این غول بی شاخ و دم که سوارمان شده از پلی که به اندازه مو باریک است و به اندازه شمشیر برنده گذشت؟ این امکان ندارد با هیچ محاسبه ریاضی هم جور در نمی آید این سقوط حتمی است. پس هر چه سریعتر باید یا خود ، درمانی برایش پیدا کنیم یا به یک متخصص مراجعه کرده و بخواهیم کمکمان کند . اولین چیزی که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگی خود جلوگیری کند و بدون هیچ قید و شرطی سرگرم لذتهای جسمی و شهوات بدنی نباشد و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد
اما چیزی که حتما باید در دست داشته باشیم ترازوئیست که عملکردمان را با آن ارزیابی کنیم ببینیم در یک زمان مشخص مثلا چقدر کاهش وزن گناه داشته ایم که آن هم مشخص است کتاب خدا و سیره اولیای دینش بهترین سنجش و میزان است.
و یک نکته ای که در این موازین به آن اشاره شده . بسیار هم مورد تأکید است روزه است که در کم کردن قامت نتراشیده گناهان حکم چاقویی تیز را دارد که سریعا آن ها را کنده و جدا می کند . فایده ی روزه، تقواست و آن خود سودی است که عاید خود شما می شود و فایده ی داشتن تقوا مطلبی است که احدی در آن شک ندارد چون هر انسانی به فطرت خود این معنا را درک می کند که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد. اولین چیزی که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگی خود جلوگیری کند و بدون هیچ قید و شرطی سرگرم لذتهای جسمی و شهوات بدنی نباشد و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد. ![]() سخن کوتاه آنکه از هر چیزی که او را از پروردگار تبارک و تعالی مشغول سازد بپرهیزد و این تقوا تنها از راه روزه و خودداری از شهوات به دست می آید و نزدیکترین راه و مؤثرترین رژیم معنوی و عمومی ترین آن بطوری که همه ی مردم و همه ی اعصار بتوانند از آن بهره مند شوند و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد و هم شکم بارگان اهل دنیا عبارت است از خود داری از شهوتی که همه ی مردم در همه ی اعصار متبلوی بدانند و آن عبارت است از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن و شهوت جنسی که اگر مدتی از این سه چیز پرهیز کنند و این ورزش را تمرین نمایند به تدریج نیروی خویشتن داری از گناهان در آنان قوت می گیرد و نیز به تدریج بر اراده ی خود مسلط می شوند آنوقت در برابر هر گناهی عنان اختیار از کف نمی دهند و نیز در تقرب به خدای سبحان دچار سستی نمی گردند . چون پر واضح است کسی که خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن و عمل جنسی که امری مباح است اجابت می کند قهرا ً در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نا فرمانیها شنواتر و مطیع تر خواهد بود ] (1) وقتی انسان یک ماه کارهای مباح را به فرمان حق تعالی به راحتی ترک می کند پس این قدرت را دارد که حرام را کنار بگذارد؛ هر چه اجتناب از معاصی بیشتر شود و اغیار از خانه ی دل بیرون روند صاحب اصلی که همان پروردگار باشد در آن مسکن می گزیند . القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله الا الله وقتی دل جایگاه رب شد آنگاه تنها در راستای رضای خالقش گام بر می دارد و این اطاعت محض او را به لقاء الله خواهد رساند . در حدیث معراج است که خداوند فرمود : یا احمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) آیا می دانی که میراث روزه چیست ؟ عرض کرد : نه . فرمود : میراث روزه کم خوراکی و کم گویی است سپس فرمود : سکوت مورث حکمت می شود و حکمت مورث معرفت و معرفت مورث یقین است و چون به مرتبه ی یقین برسد باکی ندارد که چگونه بر او می گذرد ! به سختی یا به آسانی . برای او متفاوت نیست و این مقام صاحبان رضاست . (2) مؤمن برای بهره برداری از ماه مبارک رمضان در دو ماه رجب و شعبان روح خود را جلا داده و آماده ی ایستادن برسکوی پرش ( ماه مبارک رمضان ) می شود . از یک طرفی عبادات متنوعی که در ماه مبارک رمضان وارد شده و از طرف دیگر پرهیز از خور و خواب و شهوت ( حتی حلال ) اثر وضعی بسیار مطلوبی بر روح مؤمن می گذارد که مهمترین آن اجتناب از گناه است
در حدیث قدسی در مورد مقام کسانی که به رضای الهی رسیده اند آمده است : هر کس بر وفق رضای من عمل کند مداومت و ملازمت بر سه چیز را به او بدهم اول آنکه با شکری آشنایش می کنم که دیگر مانند شکر دیگران آمیخته با جهل نباشد و قلبش را آنچنان از یاد خودم پر کنم که دیگر جایی برای نسیان در آن نباشد و آنچنان از محبت خودم پر کنم که دیگر جایی برای محبت مخلوقها در آن نماند آنوقت است که وقتی به من محبت می ورزد به او محبت می ورزم و چشم دلش را به سوی جلالم باز می کنم و دیگر هیچ سری از اسرار خلقتم را از او مخفی نمی دارم و در تاریکیهای شب و روز با او راز می گویم آنچنان که دیگر مجالی برای سخن گفتن با مخلوقین و نشست و برخاست با آنان برایش نماند سخن خود و ملائکه ام را به گوشش می شنوانم و با آن اسرار که از خلق خود پوشانده ام آشنایش سازم (3)
نکته ی مهم دیگری که باید به آن توجه کرد تقویت اراده در ماه مبارک رمضان است . اکثر ما بدلیل ضعف در عزم و اراده به معصیت گرفتار شده و به همین جهت از حضرت حق دور می شویم . مؤمن در ماه مبارک رمضان در می یابد و می چشد که نه تنها می تواند از حرام اجتناب کند بلکه حتی اراده ی او چنان قوی می شود که از برخی حلالها نیز چشم پوشی می کند
مؤمن برای بهره برداری از ماه مبارک رمضان در دو ماه رجب و شعبان روح خود را جلا داده و آماده ی ایستادن برسکوی پرش ( ماه مبارک رمضان ) می شود . از یک طرفی عبادات متنوعی که در ماه مبارک رمضان وارد شده و از طرف دیگر پرهیز از خور و خواب و شهوت (حتی حلال) اثر وضعی بسیار مطلوبی بر روح مؤمن می گذارد که مهمترین آن اجتناب از گناه است؛ لذا وقتی ظرف دل مؤمن از نجاست گناه پاک شود و بر این امر استقامت کند کم کم محبت خداوند در چنین دلی جای خواهد گرفت .
نکته ی مهم دیگری که باید به آن توجه کرد تقویت اراده در ماه مبارک رمضان است . اکثر ما بدلیل ضعف در عزم و اراده به معصیت گرفتار شده و به همین جهت از حضرت حق دور می شویم . مؤمن در ماه مبارک رمضان در می یابد و می چشد که نه تنها می تواند از حرام اجتناب کند بلکه حتی اراده ی او چنان قوی می شود که از برخی حلالها نیز چشم پوشی می کند . لذا اگر به حرکت در این مسیر ادامه دهد و بر قوت اراده ی خویش بیافزاید می تواند به بهترین مدارج معنوی و مراتب عالیه ی سلوک رسیده و به قرب حق نائل آید . الهی توفیق عبودیت و بندگی خویش را که کلید رستگاری است نصیب همه ی ما بفرما .
پی نوشت ها : (1) تفسیر المیزان / ج 2 / ص 9 (2) المراقبات / ص 202 (3) تفسیر المیزان / ج 1 / ص 464 فرآوری : محمدی گروه دین تبیان
منبع : وبلاگ سید مصطفی علم خواه جمعه 11 شهريور 1390برچسب:, :: 8:53 :: نويسنده : حسین
برخی از جاذبه های دیدنی و زیبای ایران
ادامه مطلب ... جمعه 11 شهريور 1390برچسب:, :: 8:36 :: نويسنده : حسین
![]() ![]() ![]() ![]() کره شمالی یکی از جهنم های روی زمین است؛ جهنمی منزوی با داشتن اقتصادی بسیار ضعیف که توسط حاکمان کمونیست و آرمانگرایی اداره می شود که سیستم حکومتی خود را مترقی ترین سیستم حکومتی جهان می دانند اما قادر به تامین نیازهای اولیه جمعیت 24 میلیونی ساکن پیونگ یانگ و دیگر شهرها و روستاهای این کشور به خاطر انزوای بین المللی، اقتصاد بسته و ناکارآمد و هزینه کردن در برنامه های نظامی نیستند.
مهارت حاکمان کره شمالی نه در رفع نیازهای مردم بلکه در تبلیغات و پروپاگانداهای سیاسی برای جذب مردم کره به تبعیت کورکورانه از اوامر دیکتاتوری همچون "کیم جونگ ایل" است. حدود ده سال پیش در اثر بروز قحطی در کره شمالی حدود یک میلیون نفر از مردم این کشور جان خود را از دست دادند. کره شمالی برای تامین نیازهای روزانه غذایی اش بشدت به کمک کشورهای دیگر مانند کره جنوبی، چین، ژاپن، روسیه و آمریکا وابسته است و این کمک ها را در قالب توسعه ندادن برنامه های هسته ای اش دریافت می کند، سیاستی که بی شباهت به گدایی نیست.
اخیراً سازمان خواروبار جهانی (فائو) وابسته به سازمان ملل اعلام کرده است که قحطی در کره شمالی بیش از یک چهارم مردم آن کشور را با کمبود شدید مواد غذایی و نیاز مبرم به کمک خارجی مواجه ساخته است. حدود سه سال پیش دولت کره شمالی از یک متخصص پرورش خرگوش در آلمان درخواست کرد تا برای رفع کمبود گوشت در این کشور و مبارزه با قحطی به کره شمالی کمک کند.
"کارل اسژمولينسکی" که به مدت چهل سال در امر پرورش خرگوش فعالیت دارد موفق شده بود گونه ای از یک خرگوش غول پیکر را تولید کند که وزن آن به حدود 10 کیلوگرم می رسد و با توجه به این نکته که تولیدمثل خرگوش بالا بوده و قادر است در سال حدود 60 بچه بدنیا بیاورد، گزینه مناسبی برای کمک به مردم قحطی زده کره شمالی به حساب می آید.
باز جای خوشحالی است که نرخ رشد جمعیت در کره شمالی یکی از پایین ترین نرخ های رشد جمعیت در دنیا (0.5 درصد در سال) است و در میان 190 کشور در رده 150 ام قرار دارد و گرنه معلوم نبود اگر مردمان کره شمالی مانند برخی از ساکنین کشورهای آفریقایی که در تولید مثل با خرگوش مسابقه گذاشته اند وضعیت قحطی تا چد فاجعه بار می شد!
منبع: dadna.ir
چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:, :: 9:32 :: نويسنده : حسین
شرط بهشت و تنها شرط جهنم/ جزء بیست و چهارم
در بیست و چهارمین قسمت از سلسله مقالات «معارفی از قرآن کریم» آیاتی از جزء بیست و چهارم را محور بحث قرار داده و به بیان معارفی از آن می پردازیم. سعی ما بر این است که قرآن عزیز را به شکلی محسوس تر ببینیم و به شکلی کاربردی تر در زندگی خود وارد کنیم که آن کتابی است برای هدایت و سعادت تمام انسانها.
![]() |
|||
![]() |