درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بهترین ها و جدیدترین های اینترنت و آدرس shoorgashti.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

لینکهای غیر اخلاقی حذف می شوند





نويسندگان
بهترین ها و جدیدترین های اینترنت
در این وبلاگ با جدیدترین تصاویر و جدیدترین مطالب دنیای اینترنت در خدمت شما هستیم
چهار شنبه 3 فروردين 1390برچسب:, :: 10:43 ::  نويسنده : حسین       

آخرين سرباز جنگ جهاني اول درگذشت

به گزارش گروه دفاع و امنيت مشرق به نقل از لس آنجلس تايمز، فرانك بوكلز آخرين سرباز در قيد حياتي كه در جنگ جهاني اول حضور داشت ديروز در سن 110 سالگي درگذشت.

وي كه آن زمان راننده آمبولانس بود «آخرين مرد» از نيروهاي پياده ارتش امريكا موسوم به « The Doughboys» است. دختر اين مرد گفت كه وي طبق آرزوي خودش در گورستان آرلينگتون و در كنار «جان پرشينگ» ژنرال معروف امريكايي در «جنگ بزرگ» به خاك سپرده خواهد شد.

بوكلز يكي از 4 ميليون سرباز امريكايي در جنگ جهاني اول معروف به «جنگ بزرگ» بود كه در جبهه فرانسه خدمت كرد، وي همچنين در جريان جنگ جهاني دوم نيز در جبهه ژاپن جنگيده بود. (امريكاييها در جريان جنگهاي اول و دوم جهاني نقش تعيين كننده اي در نجات اروپا از چنگ آلمان داشتند).

 



جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 15:15 ::  نويسنده : حسین       

 

مندل مآلیس مندل دانشجوی ۲۴ سالهء آمریکایی در دانشگاهی متعلق به آمریکا در کاریو درس می‌خواند، او گزارش آزار و اذیت زنان به پلیس مصر را توصیه نمی‌کند.
دسامبر سال گذشته مندل در نزدیکی خانه‌اش در محله‌ای متوسط در کاریو مورد آزار قرار گرفت. پس از این حادثه او به همراه دوستانش به پلیس مراجعه کرد.
مندل می‌گوید: «پلیس با دوستان مرد من رفتاری بسیار عالی داشت در حالی‌که من باید در مقابل در ورودی به یک کارمند جزء تمام وقایع آزارم را توضیح می‌دادم.»
ی‌گوید، افسر پرونده‌اش به او پیشنهاد داده بود که نیمه شب او را در کنار رستوران مک دونالد ملاقات کند تا بیش‌تر در این‌باره صحبت کنند که او این پیشنهاد را رد کرده بود.
تادروس یکی از استادان علوم سیاسی دانشگاه آمریکایی قاهره می‌گوید: «اگر شما یک زن باشید و بخواهید چیزی را گزارش کنید، نمی‌دانید واقعا چه چیزی در ایستگاه پلیس در انتظار شماست. حتی اگر در بهترین حالت گزارش شما تنظیم شود فکر می‌کنید بعد از آن چه اتفاقی می‌افتد. فرآیندی بسیار کند رخ می‌دهد و اگر خیلی خوش‌شانس باشید یک قاضی برای شما انتخاب می‌شود که فاقد حساسیت جنسیتی است و شما احتیاج به مدارک بسیار محکمی‌ دارید که اغلب مساله‌ساز است.»
تنها ۷/۱ درصد از ۲۸۰۰ زنی که از آزارهای مختلف جان سالم به در برده‌اند گزارش این آزار را به مرکز حقوق زنان قاهره اطلاع می‌دهند. یک پیمایش نشان داد ۳۲ درصد زنان شاغل به طور منظم آزار جنسی را تجربه می‌کنند، ۳۲ درصد زنان زیر ۱۸ سال به طور روزانه و یا بیش‌تر و ۳۰ درصد از زنان حرکات و کلمات موهن و مستهجن را تجربه کرده‌اند. نیمی از این وقایع در خیابان و حمل و نقل عمومی گزارش می‌شود.
مشکل ناامنی خیابانی زنان در مصر در اکتبر ۲۰۰۶ به خبری بین‌المللی تبدیل شد، زیرا هزاران زن که آزار‌های مختلف را تجربه کرده بودند به خیابان‌های قاهره ریختند. این اعتراض در روز عید مسلمانان که پس از یک ماه روزه و توجه به مسایل معنوی جشن گرفته می‌شد، برگزار شد.
وائل عباس روزنامه‌نگاری که از صحنهء حملهء پلیس به تعدادی از دوستانش با دوربین موبایل عکس گرفته و آن را به روی وبلاگ خود قرار داده بود، می‌گوید: «این جامعه تحت سلطهء مردان است، بنابراین اگر یک زن مورد آزار قرار بگیرد گناه خود او دانسته می‌شود که به شکل خاصی لباس پوشیده یا در زمان بدی به خیابان آمده است.»
عباس می‌گوید: «دو دختر که سال گذشته مورد آزار قرار گرفته بودند و به پلیس گزارش داده بودند خود متهم شدند. مردم نیز زنانی که چنین گزارش‌هایی را ارایه می‌دهند، از لحاظ اخلاقی مساله‌دار می‌دانند.»
● پلیس حملهء خشونت‌آمیز خود را تکذیب کرد
مقامات دولتی به علت فشارهایی که آن‌ها را وادار می‌کرد پاسخگوی خشونت خود باشند سعی کردند از طریق مقالات و گزارش‌های خود در رسانه‌های خبری دولتی این چنین اعلام کنند که عده‌ای قصد بدنام کردن چهرهء پلیس مصر را دارند. آن‌ها به این نکته اشاره کردند که هیچ کدام از پلیس‌هایی که شاهد این تجمع بودند حمله‌ای را گزارش نکرده‌اند. مقامات مسوول به تماس‌های مکرر خبرنگاران سایت اخبار زنان نیز پاسخی ندادند.
گرچه حملهء روز عید پلیس به زنان تیتر خبرها شد اما این اولین بار نبود که چنین آزاری با این گستردگی در مصر توسط پلیس اتفاق افتاد. در طول اعتراض‌هایی که در حمایت از دموکراسی در ماه مه ‌سال ۲۰۰۵ رخ داد ماگدا عدلی که مدیر الندیم، مرکزی که مشاوره‌های روانشناسی برای قربانیان خشونت است اعلام کرد که خود شاهد آزار تعدادی از زنان فعال روزنامه‌نگار بوده است. او که خود بسیاری اوقات همراه خشونت‌دیدگان به دادگاه مراجعه می‌کند می‌گوید، بسیاری از پرونده‌ها توسط پلیس بسته می‌شود به این دلیل که متهم شناسایی و دستگیر نمی‌شود.
● تحقیق دربارهء شکنجه وابسته به سیستم
عدلی می‌گوید، زنان با یک سیستم قضایی که در آن شکنجه وجود دارد مواجهند. در سال ۱۹۹۳ گروه تحقیقی ماگدا عدلی شروع به تحقیق دربارهء شکنجه در مصر کردند که بر اساس شهادت قربانیان صورت گرفته بود و گزارش آن در سال ۱۹۹۷ تهیه شد که نشان می‌داد زنان و پناهنده‌های سودانی مورد شکنجه قرار می‌گیرند. در سال ۲۰۰۴ اولین گزارش با نام «روزهای شکنجه تجربیات زنان در پایگاه‌های پلیس» چاپ شد که ۶۲ مورد آزار و خشونت جنسی علیه زنان در یک دورهء ۹ ساله را گزارش می‌داد. این زن‌ها اغلب از وابستگان مظنونان بودند که مورد شکنجه قرار می‌گرفتند تا مرد مظنون خود را معرفی کند.
یکی از این شاهدان زنی بود به نام سعیدیا که فردی از وابستگان او مظنون به قتل بود. او می‌گوید، آن‌ها مرا به همراه عده‌ای دیگر در یک اتاق سرد در یکی از ایستگاه‌های پلیس قرار دادند. سپس در حالی که چشمان ما بسته بود شروع به زدن ما کردند. عدلی می‌گوید: «به علت گفته‌های سعیدیا این افسر پلیس شناخته شد و به خاطر انگشت‌نما شدن محل کار خود را تغییر داد.»

ویستا



شنبه 1 اسفند 1389برچسب:, :: 9:47 ::  نويسنده : حسین       
20 سال تجاوز یک آلمانی به فرزندش !! (عکس)
در نماد جدیدی از حقوق بشر به سبک غربی، یک آلمانی طی دو دهه به فرزند خود تجاوز کرده و از دختر خود صاحب هفت فرزند است. …

 

 

 

 

به گزارش باشگاه خبرنگاران به نقل از خبرگزاری آلمان، این خبری است که روز سه شنبه منتشر شد. بر اساس گزارش های موجود از دادگاهی در ایالت راینلند یک مرد 48 ساله آلمانی متهم به سوءاستفاده جنسی از دختر خود به مدت دو دهه شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

20 سال تجاوز یک آلمانی به فرزندش !! (عکس)

 

 

 

 

همچنین در دادگاه وی عنوان شد که این شهروند آلمانی دختر خود را مجبور به تن فروشی ساخته است. اسناد پزشکی حاکی از آن است که این مرد از دخترش صاحب هفت فرزند شده است.

یکی از شهودی که علیه این مرد در دادگاه حاضر شد، پسرش بود که در دادگاه شهادت داد که خواهرش به دلیل ترس، امکان شکایت یا بازگو کردن آنچه که بر سرشان آمده را نداشته اند.
فان پاتوق


دو شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, :: 23:20 ::  نويسنده : حسین       
اعتراف‌هاي تكان دهنده 4 شيطان‌ جنايتكاردختران
سياوش» - سردسته شبكه – گفت: پس از تشكيل باند سرقت، زنان و دختران جوان را ربوده و پس از آزار و اذيت بشدت شكنجه‌شان مي‌كرديم تا ماجراي سرقت و آدم‌ربايي را فاش نكنند. اما وقتي «محبوبه» در برابر ما مقاومت …

ایران: قضات دادگاه كيفري استان تهران صبح ديروز چهار شيطان صفت را به اتهام ربودن و آزار و اذيت زنان و دختران و قتل هولناك زن جواني محاكمه كردند.

رسيدگي به اين پرونده سياه از 29 مهر 88 با انتقال پيكر نيمه جان زن جواني به بيمارستاني در شهرستان پاكدشت آغاز شد.

راننده خودروي سواري كه اين زن را با كمك مأموران كلانتري 14 «حصار امير» به بيمارستان رسانده بود به مأموران گفت: «دقايقي قبل پيكر زن جواني را كنار جاده ديدم. وقتي براي كمك به طرفش رفتم بريده بريده از «سياوش» و «كريم» - سرنشينان پرايد فراري – حرف مي زد. بنابراين مأموران پليس پاكدشت به تحقيق از قرباني پرداختند.

زن 28 ساله نيز قبل از مرگش روي تخت بيمارستان جزئيات جنايت چهار پسر شرور را فاش كرد. چند روز بعد زن جوان بر اثر شدت خونريزي و جراحت جان باخت.تحقيقات در اين باره ادامه داشت كه دختر جواني با مراجعه به مأموران جزئيات جنايت سياه 4 پسر شرور را فاش كرد. همزمان با چهره نگاري رايانه اي متهمان از سوي شاكي، تصوير آنان در اختيار پليس قرار گرفت و سرانجام سردسته شبكه دستگير و از خودرويش چند عدد كيف زنانه، مقداري طلا و لكه هاي خون كشف شد. سياوش – مرد شرور – پس از روبه رو شدن با شاكي به سرقت، آدم ربايي، آزار و اذيت 5 زن و دختر به همراه همدستانش «محمود»، «علي» و «كريم» اعتراف كرد. اعضاي شبكه نيز پس از دستگيري انگيزه خود را سرقت طلا و آزار و اذيت طعمه هايشان عنوان كردند.

محاکمه غیر علنی متهمان

در جلسه محاكمه غيرعلني كه ديروز در شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي «نورالله عزيز محمدي» برگزار شد، ابتدا نماينده دادستان با بيان كيفرخواست گفت: «سياوش» - 27 ساله – متهم به 5 فقره تجاوز به عنف و معاونت در قتل عمدي زني به نام «محبوبه» است، «محمود» - 25 ساله – متهم به 4 فقره تجاوز، «علي» - 26 ساله – متهم به 3 فقره تجاوز و «كريم» - 31 ساله – متهم به يك فقره تجاوز و مباشرت در قتل عمدي «محبوبه» است.

بنابراين تقاضاي اشد مجازات قانوني آنها را دارم. در ادامه جلسه محاكمه نيز همسر «محبوبه» به عنوان قيم فرزندش خواستار قصاص و مجازات عاملان قتل همسرش شد و گفت: همسرم در آخرين لحظه هاي زندگيش ماجراي تلخي را فاش كرد و از مزاحمت هاي تلفني پسر ناشناسي پرده برداشت. او براي حفظ زندگي مان بدون اطلاع من، روز حادثه براي گفت وگو با مرد ناشناس با وي در يكي از محله هاي پاكدشت قرار ملاقات گذاشته بود. اما راننده تبهكار پرايد و سه همدستش او را ربوده و زماني كه در برابر خواسته شيطاني آنها مقاومت كرده بود او را با چاقو زدند.

سپس «سياوش» - سردسته شبكه – گفت: پس از تشكيل باند سرقت، زنان و دختران جوان را ربوده و پس از آزار و اذيت بشدت شكنجه شان مي كرديم تا ماجراي سرقت و آدم ربايي را فاش نكنند. اما وقتي «محبوبه» در برابر ما مقاومت كرد، «كريم» او را با كارد مجروح كرد. كريم هم اتهامش را پذيرفت. در ادامه چهار زن و دختر جوان ديگر در مواجهه حضوري با متهمان به بيان جزئيات جنايت هاي سياه تبهكاران پرداختند. بدين ترتيب پس از دريافت آخرين دفاعيات متهمان و وكلاي مدافعشان، قاضي «عزيز محمدي» و 4 قاضي مستشار براي صدور حكم وارد شور شدند.

فان پاتوق



دو شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, :: 22:0 ::  نويسنده : حسین       
تصاویر : مردان خیابایی پدیده ای هم ردیف"زنان خیابانی
فقر، بیکاری، اعتیاد و الگوهای سنتی برای جامعه در حال گذار، نپرداختن درست مسئولان به مسائل فرهنگی، اقتصاد ناسالم، فاصله طبقاتی و... از جمله عوامل موثر در ایجاد این معضل اجتماعی هستند. …

مهر: ضربان قلب زن از دست هایش گذشت و با صدای قلبش آمیخت، سمفونی وحشت در وجودش نواخته شد، صدای مرد سفیدپوش‏ مثل درد توی حفره خالی سرش‏ می پیچید، مرد در هر نگاه ترس را نثار وجود زن می کرد.

چشمان زل زده اش، زن را می کاوید، زن دستپاچه شد، هول برش داشت، دوید تا آنجا که می توانست دوید. اما انگار صدای نفسهای مرد را پشت سرش می شنید، مرد ابتدا بوق زده بود و حالا در گرگ و میش خیابان دنبالش کرده بود تا او هم از خیابان سهمی را داشته باشد.
Persianv.com At site
راننده تاکسی اتوبوس یا فروشنده دوره گرد، پلیس راهنمایی و رانندگی و... از آن دسته افرادی هستند که با خیابان انس می گیرند، اما همه انس گرفتن ها برای داشتن شغلی آبرومند یا حداقل داشتن دستمزدی ازعرق جبین نیست، گاهی خیابان می شود مامن، گاهی محل زندگی و گاهی راهی برای رسیدن به مقصد و این گونه می شود که "بیشترین وقت" سهم خیابان است.

تحقیقات انجام شده نشان می دهد که به میزان مدت زمان حضور زنان و دختران در سطح خیابانها، هریک از آنها یک تا ۲۰ بار از سوی مردان خیابانی با مزاحمتهای کلامی و فیزیکی مورد آزار و اذیت قرار می گیرند و مردان خیابانی نیز در زمره دیگر فجایعی قلمداد می شوند که طی سالهای اخیر به عنوان ”آتشی زیر خاکستر" بسیاری از خانواده ها را به کام نابودی کشانده اند، حضور مردان خیابانی در مکانهای مختلف مانند شرکتهای خصوصی، خیابانها، سینماها، پارک ها، پیاده روها و مراکز تفریحی، زنان را نسبت به جامعه و دیگر مردان بدبین کرده است.

باید اینگونه باشد که هرجا که صحبت از زنان خیابانی می کنیم از مردان خیابانی هم نام ببریم، زیرا این معضل، روی دو پایه بنا شده و وقتی ما یک پایه را از صورت مسئله حذف می کنیم، بدیهی است که به نتیجه مطلوب نمی رسیم.

در واقع با وجود مردان خیابانی، زنان ایرانی قربانی یک فاجعه اجتماعی می شوند، سمیه 25 ساله در این رابطه می گوید: یک زن در خیابان انواع و اقسام کلمات رکیک، مزاحمت ها، بوق زدن ها، چراغ زدن ها، ترمز کردن ها، تنه زدن ها و پیشنهادات زشت را باید تحمل کند وحتی اگر قصد برخورد و مقابله نیز داشته باشد، توسط بسیاری از مردم جامعه متهم شده یا به باد استهزا گرفته می شود تا جایی که دیگرهیچ زن ودختر جوان یا مسنی از این عمل ناپسند که امروز بسیار فراگیر و تبدیل به یک رفتار اجتماعی شده است، در امان نیست.

وی می افزاید: البته با توجه به محدودیت هایی که برای زنان و دختران در اجتماع ما به منظور عدم پیگیری توسط مراجع قضایی و انتظامی یا برخورد با پدیده مزاحمت خیابانی وجود دارد، زنان روز به روز سرخورده تر و مردان لحظه به لحظه گستاخ تر می شوند.

فاطمه مادری کارگر است. وی در خصوص عدم امنیت دختران در خیابان ها به خبرنگار مهر می گوید: حتی دختران دانش آموز نیز در مسیر رفتن به مدرسه از دست آزارهای مردان خیابانی در امان نیستند. البته فقط دختران جوان مورد آزار مزاحمان قرار نمی گیرند بلکه زنان سالخورده نیز مورد اذیت و آزار قرار می گیرند به طوری که مزاحمان خیابانی هیچ گونه تفکیکی میان افراد قائل نیستند

مینا دانشجوی کارشناسی ادبیات از این امر اظهار نارضایتی می کند و معتقد است درهر کجا که حضور داریم باید وجود آنها را تحمل کنیم بدون آنکه قدرت اعتراض کردن داشته باشیم ودر صورت اعتراض احترام خود را در جمع از دست می دهیم و اگر در محل کار نیز چنین مشکلی با همکاران داشته باشیم، با اعتراض خود متهم می شویم.
Persianv.com At site
وی بیش از 70 درصد پسران را در رواج فساد وایجاد مزاحمت برای دختران مقصر می داند ومی گوید: در حالیکه اکثر دختران و زنان به مزاحمت های مردان بی توجهند اما شماری از پسران و مردان با خودروهای خود در مقابل هر زنی ترمز کرده و او را دعوت به هم صحبتی می کنند.

اگر خانمها با حجاب باشند مشکلی آنها را تهدید نمی کند

اما برخی هم نظری مخالف دارند به نظر لیلا طاهری دانشجوی کارشناسی ارشد جغرافیا اگردختر خانم های محترمه و یا خانم های محترمه حجاب اسلامی شان را رعایت کنند مطمئن باشید هیچکس جرات به خودش نمی دهد که مزاحمتی ایجاد کند و کافی است دختر خانم هایی که با حجاب اسلامی در جامعه فعالند را نگاه کنید تا به شما ثابت شود.

رضا رضایی دانشجوی 26 ساله مدیریت دولتی نیز دراین زمینه می گوید: جوانان نیازهایی دارند که نمی توان با آنها بی تفاوت برخورد کرد.

وی می افزاید: برخی از مواردی که باعث ایجاد مزاحمت برای زنان و دختران جامعه ما می شود، شاید در ابتدا اصلاً به قصد مزاحمت نبوده و تنها نوعی ارتباط برقرار کردن با فرد مقابل بوده است.

رضایی با اشاره به بیکاری جوانان تصریح می کند که وقت گذرانی و نیازهای عاطفی باعث می شود جوان بدون هیچ دلیلی ایجاد مزاحمت کند.

اشتغال و ازدواج آسان بخشی از مزاحمتهای خیابانی را حل می کند

وی راهکار اساسی برای حل این معضل را ایجاد بستری برای اشتغال جوانان می داند و تاکید می کند: این امر ازدواج را آسان تر کرده و جوانان را در مسیری سالم تر هدایت می کند.

چند دختر جوان توی پیاده رویی که پر شده از برگهای پاییزی قدم می زنند یکی از آنها که به نظر می رسد از متولدین دهه 60 باشد می گوید: هیچ نهاد یا مرجع قانونی تمایلی به برخورد با این افراد ندارد.
Persianv.com At site
یک فعال حوزه زنان نیز معتقد است: روش ها و راهکارهایی که تا کنون برای رفع معضل زنان خیابانی اعمال شده اند، سلیقه ای، مقطعی، سطحی، کوتاه مدت و بدون آسیب شناسی واقعی و همه جانبه بوده اند.

ناهید نامداریان می افزاید: هرجا که صحبت از زنان خیابانی می کنیم باید ازمردان خیابانی هم نام ببریم زیرا این معضل مشکلی است که روی دو پایه بنا شده و وقتی ما یک پایه را از صورت مسئله حذف می کنیم، بدیهی است که به نتیجه مطلوب نمی رسیم.

وی در خصوص راهکارهایی که تاکنون اعمال شده و به نتیجه نرسیده، خاطرنشان می کند: معتقدم اساسا تاکنون هیچ برنامه عملی و استراتژی تدوین شده ای در این رابطه وجود نداشته و به همین دلیل است که روز به روز شاهد پیچیده تر شدن موضوع هستیم.

به گفته نامداریان متولیان این امر بعضی مواقع این معضل را به صورت یک پدیده بررسی کرده و برای آن راهکارهایی اعمال کرده اند و این در حالیست که معمولا پدیده های اجتماعی، چند سببی بوده و باید علل و فرضیه های مختلف را برای آنها در نظر گرفت.

وی می گوید: فقر، بیکاری، اعتیاد و الگوهای سنتی برای جامعه در حال گذار، نپرداختن درست مسئولان به مسائل فرهنگی، اقتصاد ناسالم، فاصله طبقاتی و... از جمله عوامل موثر در ایجاد این معضل اجتماعی هستند.

این فعال حوزه زنان یادآور می شود: بسیاری از نهادهای مرتبط با مسئله زنان و مردان خیابانی به وظایف خود عمل نکرده و از کنار مسائلی مانند قاچاق دختران و زنان عبور کرده یا برای حل کردن این مسئله تنها مسیر پلیس، دادگاه و اعدام را در نظر می گیرند.

دکتر زهرا پیراسته روانشناس نیز در مورد مردان خیابانی می گوید: مردان خیابانی به کسانی اطلاق می شود که بیشترین وقت خود را در خیابان سپری می کنند، این افراد خیابان را منبع کسب درآمد تلقی می کنند یا به عبارت دیگر خیابان را به عنوان منبعی جهت برآورده کردن نیازهای عاطفی، روانی و جنسی خود می دانند.

وی می افزاید که این افراد کسانی هستند که به نوعی از خانواده خود طرد شده یا خانواده آنها از بافت منسجم و ساختار بهنجار برخوردار نیست و از سوی دیگر این افراد به گونه ای برای ارضای نیازهای خود به محیطی غیر از خانه و خانواده متوسل می شوند.

پیراسته می گوید: مردان خیابانی غالبا از لحاظ روانشناسی اجتماعی آسیب دیده و آسیب رسان هستند و این امر به دلیل آن است که این افراد از نظر جنسی نمی توانند راه حل مناسبی بیابند چون جایی وجود ندارد که حتی اگر بیماری جنسی داشته باشند خود را مورد مشاوره قرار دهند و از دیگر موارد آشکار فعالیت مردان خیابانی وجود برخی موسسات خصوصی است که به مرکز آسیب های اجتماعی و پاتوق های رواج فساد و فحشا مبدل شده است

مردان خیابانی عامل رشد 15 درصدی دختران فراری
Persianv.com At site
یک کارشناس اجتماعی نیز با بیان اینکه میدان تقاضا است که عرضه را ایجاد می کند، می گوید: اگر دختران فراری رشد 15درصدی در سال دارند باید علت آن را در میان مردان خیابانی جستجو کرد و افرادی که بدون هیچ محدودیتی در لباسها و شکل های مختلف باعث فریب دختران و زنان می شوند و زمینه سقوط اخلاقی چند نسل را می توانند فراهم کنند.

وی معتقد است که اگر مردان خیابانی دستگیر شوند و با آنها برخورد قاطعی شود به طور قطع زن خیابانی هم نخواهیم داشت اما چنین موردی وجود ندارد و مسئولان حکومتی تنها با مواردی چون بدحجابی برخورد کرده و به مسائل ریشه ای توجهی ندارند.

این کارشناس اجتماعی بالا رفتن سن ازدواج، افزایش روزافزون موانع ازدواج مانند تورم وافزایش هزینه های جاری چون اجاره و مسکن، بیکاری و همچنین عدم توجه والدین به فرزندان، از عوامل و مشکلاتی است که باعث می شود مسائلی این گونه ایجاد شود.
عکس ها تزئینی است

فان پاتوق



1 آذر 1389برچسب:, :: 22:30 ::  نويسنده : حسین       

 

همشهری سرنخ در شماره 71 خود به سراغ زنی رفته که موفق شده بعد از اثرات تلخ و تکان‌دهنده اعتیاد بر زندگی‌اش، پاک شود و به دنبال آن پدر 86 ساله خود و 14 نفر از اعضای خانواده‌اش را از چنگال اعتیاد رهایی بخشد.

بخش‌هایی از این گزارش تکان‌دهنده در ادامه می‌آید: در یکی از محله‌های پرت ملارد کرج به دنبال کمپی می‌گردیم که به‌تازگی افتتاح شده. این کمپ چند ماه است توسط زنی که خودش سال‌ها معتاد بوده راه اندازی شده تا به معتادان داوطلبی که تصمیم گرفته‌اند سلامتی شان را به دست بیاورند کمک کند. گودال‌های بزرگ و تل‌های خاکی که بچه‌ها کنار آنها مشغول بازی کردن هستند مناظری است که تا قبل از رسیدن به کانون آرامش می‌بینیم.



منیژه در حال صحبت با خانواده یکی از رهجوهاست. کارش که تمام می‌شود به سراغش می‌رویم و گفت‌و‌گویمان را از ماجرای معتاد شدنش شروع می‌کنیم؛ « از نه سالگی شروع به مصرف مواد کردم. دو ازدواج ناموفق داشتم. درهمان نه سالگی شوهرم دادند. من اصلا آن زمان نمی‌دانستم ازدواج چیست !پسرعمه ام هم 17 ساله بود که با هم زیر یک سقف رفتیم. بعدها فهمیدم که او اعتیاد داشت. زندگی کودکانه ما دو سال بیشتر دوام نیاورد. یک سال بعد مجددا شوهرم دادند اماازدواج دومم کمتر از یک ماه دوام آورد. تازه 13 سالم شده بود که از شوهر دوم هم جدا شدم.»

یک زندگی کودکانه

منیژه تا13 سالگی دوبار ازدواج کرده بود. زمانی که همسن و سال‌های او پشت میز و نیمکت‌های دبستان آموزش می‌دیدند، منیژه در حالی که هنوز کودکی نکرده بود مجبور بود نقش همسر را بازی کند؛«من سن و سالی نداشتم که برای بار دوم ازدواج کردم؛ برای همین هر روز خانه و زندگی را ول می‌کردم وبرای خاک بازی با دوستانم به کوچه می‌رفتم.‌بعدش هم از ترس شوهرم زیر کمد یا اسباب و اثاثیه خانه قایم می‌شدم؛ برای همین بود که خانواده شوهرم می‌گفتند من زن زندگی نیستم و طلاقم دادند.»

ماجرای معتاد شدن خانم دانایی هم به همان سال‌هایی بر می‌گردد که او را به زور شوهر دادند؛«چند ماهی که از اولین زندگی مشترکم گذشت متوجه شدم پسرعمه ام تریاک می‌کشد. من هم که خوب و بد را نمی‌دانستم وقتی او از خانه بیرون می‌رفت، با قاشق سوخته‌های تریاکش را از وافور در می‌آوردم و می‌خوردم. بعد هم با خیال راحت بدون اینکه متوجه چیزی شوم می‌خوابیدم. بچه بودم و از این کار مثل یک بازی خوشم می‌آمد. شوهر دومم هم معتاد بود؛ برای همین دیگر بدون رودربایستی با او مواد مصرف می‌کردم.»

31 سال تخریب

منیژه تا 13 سالگی دو ازدواج ناموفق را تجربه کرده بود؛ اما شرایط زندگی او و خانواده‌اش باعث شد او برای سومین بار ازدواج کند و دوران اعتیادش 31 سال ادامه پیدا کند؛«چهارده سالم که شد با علیرضا ازدواج کردم. او اعتیاد نداشت و مرد خوبی بود. بعد از مدتی من به‌خاطر انجام دادن کار خانه و بشور و بسابی که داشتم رماتیسم گرفتم و کم کم رماتیسمم به قلبم زد. به مطب دکترهای مختلفی رفتم اما همه می‌گفتند به‌خاطر اعصابم است که این‌طوری شده‌ام و باید بروم مسافرت و این حرف‌ها. اما من خودم می‌دانستم چه مرگم است و چرا عصبی شده‌ام می‌دانستم چون ترک نکرده‌ام باید مواد مصرف می‌کردم اما شوهرم از ماجرا خبر نداشت. یک روز همسایه مان به علیرضا گفت:«به زنت تریاک بده، خوب می‌شه.»

همسایه حرف دل دانایی را زد. همین توصیه بیجا باعث شد منیژه شرم را کنار بگذارد و به همسرش بگوید چه دردی دارد؛« آنجا رویم کمی به شوهرم باز شد و ماجرای اعتیادم را به او گفتم. اول داد و بیداد راه انداخت اما بعد که حال و روزم را دید گفت برایت مواد می‌گیرم ولی به خانواده‌ام نمی‌گویم تو معتادی. می‌گویم خودم معتاد شده‌ام. ما خانه مادر شوهرم زندگی می‌کردیم. وقتی آنها سرزده به خانه مان می‌آمدند شوهرم تریاک را از دست من می‌گرفت و می‌کشید؛ همین‌طوری شد که او هم مثل من معتاد شد و بیشتر از 25 سال با هم زندگی مان را دود کردیم.»

تلخ مثل زهر مار

روزها و فرصت‌های ناب زندگی منیژه و همسرش پای بساط مواد خاکستر می‌شدند؛ آن‌قدر آن روزها اتفاقات تلخ برای این زن جوان افتاده که وقتی از او می‌خواهیم درباره‌اش حرف بزند سری تکان می‌دهد و می‌گوید نمی‌دانم باید کدامش را بگویم. خاطرات او از زندگی خودش گرفته تا اعتیاد بچه‌هایش یک نقطه مشترک دارد؛ اینکه تمامشان مثل زهر تلخ است؛«سه دختر و دو پسر دارم که متاسفانه یک دختر و یک پسرم هم اعتیاد پیدا کردند. اگر بخواهم از اتفاقات تلخ بگویم شاید باورتان نشود اما 90 درصد از زندگی دوران اعتیادم تلخ است. حسین، پسرم مدت زیادی بود که به من می‌گفت برایش دمپایی بخرم. با خودم حساب کتاب می‌کردم می‌گفتم اگر بخواهم 500 تومان پول دمپایی او را بدهم باید چند دود کمتر مواد بکشم برای همین پشت گوش می‌انداختم.»

کارد به استخوان رسید

بهترین سال‌های زندگی او و بچه هایش در کشمکش با اعتیاد گذشت. تا اینکه او شش سال قبل به واسطه یک اتفاق تلخ تصمیم به ترک گرفت؛«شش سال قبل بعد از یک اتفاق، زندگی ام نجات پیدا کرد. بچه هایم گرسنه بودند حتی پول نداشتم برایشان تخم‌مرغ بخرم. ‌یکی از اقواممان آمد خانه‌مان، با اینکه می‌دید دست و پای بچه هایم از گرسنگی می‌لرزد حاضر نشد75 تومان پول بدهد تا دوتا تخم مرغ برایشان بخرم. آن روز تازه متوجه شدم از کجا به کجا رسیده‌ام؛ شوهرم کارخانه داشت با 200 چرخکار. خودم خانه داشتم اما دیگر هیچ چیز برایمان نمانده بود؛ همه‌اش را دود کرده بودیم.»

اوضاع و احوال زندگی برای منیژه و خانواده‌اش حسابی تلخ شده بود. آنها حتی نمی‌توانستند شکمشان را سیر کنند. هر روز شرایط برای منیژه بدتر می‌شد. گرسنگی فرزندانش برای او تلنگری شد تا به خودش بیاید:«با خودم گفتم هرطور شده باید ترک کنم.»



فان پاتوق



1 آذر 1389برچسب:, :: 22:30 ::  نويسنده : حسین       

 

همشهری سرنخ در شماره 71 خود به سراغ زنی رفته که موفق شده بعد از اثرات تلخ و تکان‌دهنده اعتیاد بر زندگی‌اش، پاک شود و به دنبال آن پدر 86 ساله خود و 14 نفر از اعضای خانواده‌اش را از چنگال اعتیاد رهایی بخشد.

بخش‌هایی از این گزارش تکان‌دهنده در ادامه می‌آید: در یکی از محله‌های پرت ملارد کرج به دنبال کمپی می‌گردیم که به‌تازگی افتتاح شده. این کمپ چند ماه است توسط زنی که خودش سال‌ها معتاد بوده راه اندازی شده تا به معتادان داوطلبی که تصمیم گرفته‌اند سلامتی شان را به دست بیاورند کمک کند. گودال‌های بزرگ و تل‌های خاکی که بچه‌ها کنار آنها مشغول بازی کردن هستند مناظری است که تا قبل از رسیدن به کانون آرامش می‌بینیم.



منیژه در حال صحبت با خانواده یکی از رهجوهاست. کارش که تمام می‌شود به سراغش می‌رویم و گفت‌و‌گویمان را از ماجرای معتاد شدنش شروع می‌کنیم؛ « از نه سالگی شروع به مصرف مواد کردم. دو ازدواج ناموفق داشتم. درهمان نه سالگی شوهرم دادند. من اصلا آن زمان نمی‌دانستم ازدواج چیست !پسرعمه ام هم 17 ساله بود که با هم زیر یک سقف رفتیم. بعدها فهمیدم که او اعتیاد داشت. زندگی کودکانه ما دو سال بیشتر دوام نیاورد. یک سال بعد مجددا شوهرم دادند اماازدواج دومم کمتر از یک ماه دوام آورد. تازه 13 سالم شده بود که از شوهر دوم هم جدا شدم.»

یک زندگی کودکانه

منیژه تا13 سالگی دوبار ازدواج کرده بود. زمانی که همسن و سال‌های او پشت میز و نیمکت‌های دبستان آموزش می‌دیدند، منیژه در حالی که هنوز کودکی نکرده بود مجبور بود نقش همسر را بازی کند؛«من سن و سالی نداشتم که برای بار دوم ازدواج کردم؛ برای همین هر روز خانه و زندگی را ول می‌کردم وبرای خاک بازی با دوستانم به کوچه می‌رفتم.‌بعدش هم از ترس شوهرم زیر کمد یا اسباب و اثاثیه خانه قایم می‌شدم؛ برای همین بود که خانواده شوهرم می‌گفتند من زن زندگی نیستم و طلاقم دادند.»

ماجرای معتاد شدن خانم دانایی هم به همان سال‌هایی بر می‌گردد که او را به زور شوهر دادند؛«چند ماهی که از اولین زندگی مشترکم گذشت متوجه شدم پسرعمه ام تریاک می‌کشد. من هم که خوب و بد را نمی‌دانستم وقتی او از خانه بیرون می‌رفت، با قاشق سوخته‌های تریاکش را از وافور در می‌آوردم و می‌خوردم. بعد هم با خیال راحت بدون اینکه متوجه چیزی شوم می‌خوابیدم. بچه بودم و از این کار مثل یک بازی خوشم می‌آمد. شوهر دومم هم معتاد بود؛ برای همین دیگر بدون رودربایستی با او مواد مصرف می‌کردم.»

31 سال تخریب

منیژه تا 13 سالگی دو ازدواج ناموفق را تجربه کرده بود؛ اما شرایط زندگی او و خانواده‌اش باعث شد او برای سومین بار ازدواج کند و دوران اعتیادش 31 سال ادامه پیدا کند؛«چهارده سالم که شد با علیرضا ازدواج کردم. او اعتیاد نداشت و مرد خوبی بود. بعد از مدتی من به‌خاطر انجام دادن کار خانه و بشور و بسابی که داشتم رماتیسم گرفتم و کم کم رماتیسمم به قلبم زد. به مطب دکترهای مختلفی رفتم اما همه می‌گفتند به‌خاطر اعصابم است که این‌طوری شده‌ام و باید بروم مسافرت و این حرف‌ها. اما من خودم می‌دانستم چه مرگم است و چرا عصبی شده‌ام می‌دانستم چون ترک نکرده‌ام باید مواد مصرف می‌کردم اما شوهرم از ماجرا خبر نداشت. یک روز همسایه مان به علیرضا گفت:«به زنت تریاک بده، خوب می‌شه.»

همسایه حرف دل دانایی را زد. همین توصیه بیجا باعث شد منیژه شرم را کنار بگذارد و به همسرش بگوید چه دردی دارد؛« آنجا رویم کمی به شوهرم باز شد و ماجرای اعتیادم را به او گفتم. اول داد و بیداد راه انداخت اما بعد که حال و روزم را دید گفت برایت مواد می‌گیرم ولی به خانواده‌ام نمی‌گویم تو معتادی. می‌گویم خودم معتاد شده‌ام. ما خانه مادر شوهرم زندگی می‌کردیم. وقتی آنها سرزده به خانه مان می‌آمدند شوهرم تریاک را از دست من می‌گرفت و می‌کشید؛ همین‌طوری شد که او هم مثل من معتاد شد و بیشتر از 25 سال با هم زندگی مان را دود کردیم.»

تلخ مثل زهر مار

روزها و فرصت‌های ناب زندگی منیژه و همسرش پای بساط مواد خاکستر می‌شدند؛ آن‌قدر آن روزها اتفاقات تلخ برای این زن جوان افتاده که وقتی از او می‌خواهیم درباره‌اش حرف بزند سری تکان می‌دهد و می‌گوید نمی‌دانم باید کدامش را بگویم. خاطرات او از زندگی خودش گرفته تا اعتیاد بچه‌هایش یک نقطه مشترک دارد؛ اینکه تمامشان مثل زهر تلخ است؛«سه دختر و دو پسر دارم که متاسفانه یک دختر و یک پسرم هم اعتیاد پیدا کردند. اگر بخواهم از اتفاقات تلخ بگویم شاید باورتان نشود اما 90 درصد از زندگی دوران اعتیادم تلخ است. حسین، پسرم مدت زیادی بود که به من می‌گفت برایش دمپایی بخرم. با خودم حساب کتاب می‌کردم می‌گفتم اگر بخواهم 500 تومان پول دمپایی او را بدهم باید چند دود کمتر مواد بکشم برای همین پشت گوش می‌انداختم.»

کارد به استخوان رسید

بهترین سال‌های زندگی او و بچه هایش در کشمکش با اعتیاد گذشت. تا اینکه او شش سال قبل به واسطه یک اتفاق تلخ تصمیم به ترک گرفت؛«شش سال قبل بعد از یک اتفاق، زندگی ام نجات پیدا کرد. بچه هایم گرسنه بودند حتی پول نداشتم برایشان تخم‌مرغ بخرم. ‌یکی از اقواممان آمد خانه‌مان، با اینکه می‌دید دست و پای بچه هایم از گرسنگی می‌لرزد حاضر نشد75 تومان پول بدهد تا دوتا تخم مرغ برایشان بخرم. آن روز تازه متوجه شدم از کجا به کجا رسیده‌ام؛ شوهرم کارخانه داشت با 200 چرخکار. خودم خانه داشتم اما دیگر هیچ چیز برایمان نمانده بود؛ همه‌اش را دود کرده بودیم.»

اوضاع و احوال زندگی برای منیژه و خانواده‌اش حسابی تلخ شده بود. آنها حتی نمی‌توانستند شکمشان را سیر کنند. هر روز شرایط برای منیژه بدتر می‌شد. گرسنگی فرزندانش برای او تلنگری شد تا به خودش بیاید:«با خودم گفتم هرطور شده باید ترک کنم.»



فان پاتوق



صفحه قبل 1 صفحه بعد