درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
لینکهای غیر اخلاقی حذف می شوند نويسندگان |
بهترین ها و جدیدترین های اینترنت
در این وبلاگ با جدیدترین تصاویر و جدیدترین مطالب دنیای اینترنت در خدمت شما هستیم
دو شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, :: 21:21 :: نويسنده : حسین
مسابقات قویترین مردان جهان در جزیره قشم با حضور ورزشکاران سراسر ایران برگزار شد. به گزارش برنا، مسابقات قویترین مردان جهان با حضور 12 ورزشکار خارجی از 10 کشور جهان و 3 ورزشکار از کشورمان به مدت 2 روز در بوستان زیتون جزیره قشم برگزار شد که در 4 آیتم برگزار شده روز گذشته در بخش حمل الوار 400کیلوگرمی به مسافت 30متر و بلند کردن گوهای سنگی 100و200 کیلوگرمی روح الله داداشی از کشورمان در جایگاه نخست ایستاد و در بخش غلتاندن لاستیک 440کیلوگرمی نیز مسلم دارابی به عنوان قهرمانی دست یافت. عکسها در ادامه ادامه مطلب ... یک شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, :: 15:20 :: نويسنده : حسین
پیامبری که زیاد می خندید ![]()
اسحاق معرب کلمهی عبرانی "ایصحاق" به معنای ضاحک و خندان است. ایشان را اسحاق نامیدند بدان جهت که زیاد میخندید، یا به این دلیل که مردم هنگام تولد وی از پدر و مادری مسن، خندیدند.[1]
ولادت اسحاق نبی در بیان قرآن اسحاق یکی از پیامبران الهی بود که خدای متعال او را در سن پیری به ابراهیم و همسرش عنایت فرمود و برکات و رحمت خود را بر این خاندان نازل نمود.[2] حضرت ابراهیم(ع) در سن پیری صاحب دو فرزند شد که اسماعیل نبی فرزند بزرگ ایشان است و اسحاق نبی فرزند کوچک.[3] هنگامی که فرشتگان الهی برای مجازات قوم لوط نازل شدند، نزد حضرت ابراهیم رفتند و او را به ولادت اسحاق بشارت دادند:[4] «وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ...»[5] «و همسرش ایستاده بود، (از خوشحالی) خندید؛ پس او را بشارت به اسحاق دادیم...» نام مادر اسحاق را ساره ذکر کردهاند. [6] بعد از بشارت ملائکه، همسر ابراهیم با تعجب به پیری خودش و شوهرش اشاره نموده و این مسئله را چیز عجیبی دانست؛ زیرا فرد مسن شرایط و توانایی بچهدار شدن را ندارد![7] اما ملائکه در پاسخ وی به رحمت و برکات خدا بر خانوادهی ابراهیم اشاره نمودند؛ چراکه قدرت و ارادهی خدای متعال چنین است که میگوید: باش؛ موجود میشود.[8]
نبوت اسحاق نبی در آیینهی قرآن حضرت اسحاق از جمله انبیاء الهی است که خداوند عنایت ویژهای به وی داشت. نام ایشان هفده مرتبه در قرآن ذکر شده که در برخی موارد به نبوت وی تصریح نموده و میفرماید: «وَ بَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیّاً مِنَ الصَّالِحِینَ»[9] «ما او را به اسحاق -پیامبری از شایستگان- بشارت دادیم!» حضرت اسحاق علاوه بر اینکه به عنوان نبی مثل سایر پیامبران به ایشان وحی میشد،[10] دارای صحف نیز بود؛[11] و خدای تبارک خطاب به پیامبر اسلام -صلیالله علیه و آله- میفرماید: «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ مَاأُنْزِلَ عَلَینَا وَ مَاأُنْزِلَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ...»[12] «بگو: به خدا ایمان آوردیم؛ و (همچنین) به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق... نازل گردیده» "مَا أُنْزِلَ" به معنای صحف معنا شده که بر پیامبران الهی از جمله حضرت اسحاق نازل میشد.[13]
دین و آیین اسحاق نبی(ع) دین و شریعت اسحاق نبی همان دین حضرت ابراهیم یعنی اسلام ذکر شده که قرآن میفرماید: «وَ وَصَّی بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَ یعْقُوبُ یابَنِی إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی لَکُمُ الدِّینَ فَلَاتَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»[14] «و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر،) فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند؛ (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند:) فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است؛ و شما، جز به آیین اسلام [=تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید!» مراد از "بَنِیهِ" چهار نفر هستند که عبارتند از: اسماعیل، اسحاق، مدین و مداین؛[15] و منظور از "وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ" همان اخلاص در توحید، عبادت و خضوع قلب و جوارح برای خداوند است؛[16] چنانکه وقتی حضرت یعقوب در آخرین لحظات عمر شریفش از فرزندان خود پرسید: «پس از من، چه چیز را میپرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم.»[17] پس دین اسحاق همان دین پدرش ابراهیم بود که به دین حنیف تفسیر شده است؛[18] دینی که اساس آن بر توحید بنا شده و به هرگونه شرک و عبادت غیر خدا دست رد میزند و برای بشریت واجب و نعمت بزرگ الهی لحاظ میشود.[19] اسحاق یکی از پیامبران الهی بود که خدای متعال او را در سن پیری به ابراهیم و همسرش عنایت فرمود و برکات و رحمت خود را بر این خاندان نازل نمود. حضرت ابراهیم(ع) در سن پیری صاحب دو فرزند شد که اسماعیل نبی فرزند بزرگ ایشان است و اسحاق نبی فرزند کوچک
![]() برخی از تکالیف و مسئولیتهای حضرت اسحاق(ع) در قرآن کریم برخی از تکالیف شخصی و مسولیتهای اجتماعی آن حضرت اینگونه بیان شده است: 1. اقامهی نماز و پرداخت زکات خداوند برای هدایت بشر انبیائی را به عنوان ائمه¬ و الگو فرستاد، تا پیروانشان به آنها اقتدا کرده و در مسیر حق گام بردارند؛[20] لذا اعمال و رفتار آنها بهترین الگوی عملی برای پیروانشان به شمار میرود: «وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یعْقُوبَ... وَ أَوْحَینَا إِلَیهِمْ... و إِقَامَ الصَّلَاةِ وَ إِیتَاءَ الزَّکَاةِ...»[21] «و اسحاق، و علاوه بر او، یعقوب را به وی [ابراهیم]بخشیدیم... و بر پا داشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم...»
اقامهی نماز یعنی نماز را با حدود و شرایط آن انجام دادن و آن را در وقت معین بجای آوردن و بر آن مداومت داشتن است،[22] و مراد از اداء زکات همان چیزی است که خداوند بر آنها واجب نموده، تا آن را به فقراء، مساکین و مستحقین بپردازند.[23] پرداخت زکات از افضل عبادات در امور مالی است، همانگونه که نماز از افضل عبادات بدنی است و از اینجا دانسته میشود این دو امر واجبی است که تماممم پیشین به آن مامور شده بودند.[24]
2. انذار و تبشیر قوم از جمله وظایف انبیاء الهی، انذار و تبشیر امت است. پیامبران مامور شدند، در صورتی که مردم ایمان آورده و از رسولان الهی پیروی کردند، آنها را به مغفرت و رضوان خداوند بشارت دهند؛ اما اگر راه کفر را پیشه کردند و در صدد تکذیب انبیاء بر آمدند، آنها را از سخط و عقاب الهی بترسانند.[25] «...وَ أَوْحَینَا إِلَی... إِسْحَاقَ وَیعْقُوب.. رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ...» [26] «ما به... اسحاق و یعقوب... وحی نمودیم؛ پیامبرانی که بشارتدهنده و بیمدهنده بودند...»
پس از جمله وظایف حضرت اسحاق و دیگر پیامبران این بود که مردم مؤمن را به بهشت و ثواب بشارت داده و کافران را از عقاب و آتش جهنم بیم دهند.[27]
3. انجام کارهای خیر خداوند به پیامبران خود وحی کرد که کارهای خیر را انجام داده و در برپاداشتن شرایع دین اعم از عبادات و معاملات در میان مردم، تلاش کنند:[28] «وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یعْقُوبَ... وَ أَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ...»[29] «و اسحاق، و علاوه بر او، یعقوب را به وی [ابراهیم] بخشیدیم... و انجام کارهای نیک... را به آنها وحی کردیم...»
مراد از "فِعْلَ الْخَیرَاتِ" همان عمل به شرایع نبوت بود،[30] که انجام این خیرات به وحی باطنی صورت میگرفت.[31] بنابراین رسولان الهی که به وسیلهی روحالقدس تایید میشدند، مأموریت یافتند که کارهای خیر از جمله اقامهی نماز، و اداء زکات که همان انفاق مالی است، بجای آورند.[32]
صفات و ویژگیهای حضرت اسحاق در قرآن قرآن کریم برای اسحاق برخی ویژگیهایی را ذکر کرده که میتوان به موارد ذیل اشاره نمود: 1. قدرت و بصیرت قرآن خطاب به نبی مکرم اسلام میفرماید: ![]() «وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْحَاقَ وَ یعْقُوبَ أُولِی الْأَیدِی وَالْأَبْصَارِ»[33] «و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستها(ی نیرومند) و چشمها(ی بینا)!» مراد آیه صاحب قوه بودن این بزرگواران در عبادت،[34] بصیرت داشتن و فقیه بودن در دین[35] و صاحب اعمال دینی و فکر علمی است.[36] بنابراین انبیاء مذکور در آیه مدح شدهاند؛ چون کلمهی "ید و بصر" هنگامی قابل مدحند که دست و چشم انسان باشند و در راهی بکار گرفته شود که خداوند برای همان هدف آنها را خلق کرده است. پس شخص با دست خود اعمال صالح را انجام داده و با آن به بندگان خدا خیر میرساند، و با چشم خود راههای عافیت و سلامت را از موارد هلاکت تشخیص داده و به حق میرساند. لذا آیهی شریفه با کنایه میفهماند که نامبردگان از جمله حضرت اسحاق(ع) در اطاعت خدا و رساندن خیر به خلق خدا، همچنین بیناییشان در تشخیص اعتقاد و عمل حق بسیار قوی هستند.[37]
2. خلوص در ذکر سرای آخرت اسحاقِ پیامبر از جمله انبیائی بود که دائما ذکر آخرت میکرد؛[38] زیرا آلابراهیم، هم دین را خوب فهمیدند و هم به فهمیدهها خوب عمل میکردند.[39] بنابراین خداوند خطاب به پیامبر اسلام(ص) فرمود: «وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْحَاقَ... إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِکْرَی الدَّار».[40] «و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق... را ما آنها را با خلوص ویژهای خالص کردیم، و آن یادآوری سرای آخرت بود!» اخلاص به اخراج هر چیز زاید ازشی اطلاق میشود که خداوند با لطف خود پیامبرانی را که در آیه ذکر شده، برای نعیم بهشت خالص نموده است و مراد از "ذِکْرَی الدَّارِ" متذکر شدن سرای آخرت و زیاد به یاد آخرت بودن و زهد پیشه کردن در دنیاست[41] که به سبب همین خصلت، آن بزرگواران نزد خداوند از برگزیدگان و نیکان به شمار آمدند.[42] بنابراین خداوند به آل ابراهیم"ذکری الدار" را جایزه داد؛ چون به یاد سرای اصیل و نهایی بودن جایزهی خالصی است که بهرهی هر کس نمیشود و خدای سبحان بر اثر علم صائب و عمل صالح خاندان ابراهیم، آنان را به چنین فضیلتی مفتخر کرد.[43] قرآن خطاب به نبی مکرم اسلام میفرماید: «وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْحَاقَ وَ یعْقُوبَ أُولِی الْأَیدِی وَالْأَبْصَارِ» «و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستها(ی نیرومند) و چشمها(ی بینا)!» 3. اهل عبادت بعد از آنکه حضرت ابراهیم از بتپرستان و بتهایشان دوری گزید، خداوند اسحاق و یعقوب را به او بخشید و هر یک را به عنوان پیامبری بزرگ برگزید و نسل آن حضرت را اینچنین گسترش داد.[44] عبادت کردن خداوند از جمله خصلتهایی است که در خانوادهی حضرت ابراهیم مورد توجه بود: «وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یعْقُوبَ... وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ»[45] «و اسحاق، و علاوه بر او، یعقوب را به وی[ابراهیم] بخشیدیم... و تنها ما را عبادت میکردند»
"عَابِدِینَ" به کسانی گویند که مخلص در عبادت خداوند باشند؛[46] یعنی گفتار مردم در وجود این پیامبران تاثیری نداشته و آنها را از عبادت خداوند باز نداشت؛ بلکه آنها هر لحظه به یاد خداوند بوده و او را عبادت میکردند.[47]
4. الگوی هدایت حضرت اسحاق از جمله پیامبرانی بود که خداوند وی را الگوی مناسب برای پیامبر اسلام-صلیالله علیه و آله- معرفی کرده و خطاب به ایشان میفرماید: «وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیعْقُوبَ... أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ...»[48] «و اسحاق و یعقوب را به او [=ابراهیم] بخشیدیم؛... آنها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده؛ پس به هدایت آنان اقتدا کن...»
در تفسیر این گفتهاند که خداوند به پیامبر گرامی اسلام امر نمود که به ادلهای که انبیاء گذشته اقامه کردهاند،[49] و به صبر آنها در برابر آزار و اذیت قوم و یا نوع تبلیغ آنها[50] و به هدایت توحیدی آنها اقتدا نماید.[51] در واقع این جمله تعریضی به مشرکین بود که محمد به پیامبری مبعوث نشد، مگر بر سنت پیامبران قبلی![52] ![]() 5. امام و اسوهی دیگران حضرت اسحاق همانند برخی دیگر از انبیاء که در آیات شریفه نام آنها ذکر شده، در شمار ائمهی هدایت قرار گرفته که قرآن در این مورد میفرماید: «...وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا...»[53] «...و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت میکردند...»
واژهی "یهْدُونَ بِأَمْرِنَا" این معنا را دربردارد که آنها صلاحیت اسوه و الگو قرار گرفتن را دارند و در ابتدا خود هدایت شده، سپس امر هدایت امت بر عهدهی آنها گذاشته شد؛[54] همان کسانی که توسط روحالقدس تایید میشدند.[55]
امتیازات ویژهی خداوند به اسحاق نبی(ع) در قرآن کریم به برخی انبیاء الهی امتیازات ویژهای بیان شده که حضرت اسحاق از جملهی آنهاست و در این نوشتار به نکاتی اشاره میشود: الف. برکت خداوند متعال بعد از توصیف حضرت ابراهیم و صبر ایشان بر ذبح فرزند خویش اسماعیل نبی[56] میفرماید: «وَ بَارَکْنَا عَلَیهِ وَ عَلَی إِسْحَاقَ...»[57] «ما به او و اسحاق برکت دادیم...»
در تفسیر برکت گفتهاند: خداوند بهوسیلهی کثرت ذریه به آنها برکت داد؛ به این معنا که آن بزرگوارن صاحب فرزند کثیری بودند و انبیاء الهی از نسل و اولاد آنها بود؛[58] بنابراین خداوند برکت دین و دنیا را بر ابراهیم و اسحاق نازل نمود[59] که در آیات دیگر رحمت و برکت الهی را مشمول حال اسحاق و خانوادهاش بیان نموده[60] و اینچنین نعمت خویش را بر این خاندان تمام کرده است.[61]
ب. کتاب آسمانی و مقام قضاوت بعضی از پیامبران الهی دارای کتاب بودند که در آن احکام و حلال و حرام خدا تبیین شده بود و برخی دیگر دارای حکم قضاوت بودند که به واسطهی آن اقامهی عدل میکردند.[62] «وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یعْقُوبَ... أُولَئِکَ الَّذِینَ آتَینَاهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ...»[63] «و اسحاق و یعقوب را به او [=ابراهیم] بخشیدیم؛... آنها کسانی هستند که کتاب و حکم و نبوت به آنان دادیم...» این آیه اشاره به انبیائی است که در آیات قبل ذکر شد.[64] مراد از "حُکم" مقام قضاوت در میان مردم است.[65] لذا حکم که همان حکمت باشد، به معنای علم نافع و فقه در دین است که احکام قضاوت نیز بر آن مترتب میشود و به واسطهی آن نزاعها و اختلافات مردم حل و فصل میگردد.[66] گروه دین و اندیشه تبیان نویسنده : ابراهیم صالحی حاجی آبادی
[1]. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش، ج5، ص70. [2]. هود/72 – 75. طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قیصر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا، ج6،ص32. [3]. ابراهیم/39. طبرسی، فضلبنحسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق لجنة من العلماء، بیروت، اعلمی، 1415ق، چاپ اول، ج6، ص49. [4]. ر.ک ابوحمزه ثمالی، ثابت بن دینار؛ تفسیر القرآن الکریم، تحقیق محمدحسین حرزالدین، قم، الهادی، 1378ش، چاپ اول، ص227. [5] .هود/71. [6]. ابوحمزه ثمالی، ثابت بن دینار؛ تفسیر القرآن الکریم، ص227 و عیاشی، محمد بن مسعود؛ کتاب التفسیر، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، تهران، العلمیة، 1380ق، ج2، ص152. [7]. زحیلی، وهبة بن مصطفی؛ التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، بیروت، دارالفکر المعاصر، 1418ق، چاپ دوم، ج12، ص108. [8]. هود/72 و 73. مراغی، احمد بن مصطفی؛ تفسیر المراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا، ج12، ص60. [9]. صافات/112. [10]. نساء/163. [11]. عنکبوت/ 16 و 27. [12]. آل عمران/84. [13]. فیض کاشانی، ملامحسن؛ تفسیر الصافی، تهران، صدر، 1415ق، چاپ دوم، ج1، ص192. [14]. بقره/132. [15]. بلخی مقاتل بن سلیمان؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق احمد فرید، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1424ق، چاپ اول، ج1، ص79 و سمرقندی، ابواللیث؛ تفسیر سمرقندی؛ بیروت، دارالفکر، بیتا، ج1، ص121. [16]. ر.ک طبری ابوجعفر، محمدبنجریر؛ جامع ¬البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، 1412ق، چاپ اول، ج16، ص57 و تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج1، ص79. [17]. بقره/133. [18]. یوسف/38. واحدی؛ تفسیر الواحدی، تحقیق، صفوان عدنان، بیروت، دار القلم، 1415، ج1، ص133. [19]. مدرسی، سید محمدتقی؛ من هدی القرآن، تهران، دار محبی الحسین، 1419ق، چاپ اول، ج5، ص201. [20]. التبیان فی تفسیر القرآن، ج7، ص265. [21]. انبیاء/72 و 73. [22]. التبیان فی تفسیر القرآن، ج7، ص265 و آلغازی عبدالقادر، ملا حویش؛ بیان المعانی، دمشق، ترقی، 1382ق، چاپ اول، ج4، ص317. [23]. التبیان فی تفسیر القرآن، ج7، ص265. [24]. عبدالقادر، ملا حویش؛بیان المعانی، ج4، ص317. [25]. خطیب، عبدالکریم؛ التفسیر القرآنی للقرآن، بیتا، ج3، ص1012. [26]. نساء/163 - 165. [27]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص243. [28] . ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، بیتا، ج17، ص80. [29]. انبیاء/72 و 73. [30]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج7، ص101. [31]. طباطبائی(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسماعیلیان، 1412ق، چاپ پنجم، ج1، ص247. [32]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص305. [33]. ص/45. [34]. قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر القمی، تحقیق طیب موسوی، قم، دارالکتب، چاپ سوم، 1404ق، ج2، ص242. [35]. التبیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص571. [36]. طبرسی، فضلبنحسن؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، 1377ش، چاپ اول، ج3، ص199. [37]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج17، ص211. [38]. تفسیر صافی، ج4، ص305. [39]. جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم، قم، اسراء، 1383ش، ج6، ص494. [40]. ص/45 و 46. [41]. التبیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص571. [42]. ص/45 - 47. [43]. جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم، ج6، ص494. [44]. خطیب، عبدالکریم؛ التفسیر القرآنی للقرآن، ج9، ص91. [45]. انبیاء/72 و 73. [46]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج7، ص101. [47]. خطیب، عبدالکریم؛ التفسیر القرآنی للقرآن، ج9، ص920. [48]. انعام/84 و 90. [49]. التبیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص189. [50]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص107. [51]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج6، ص260. [52]. ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، ج6، ص206. [53]. انبیاء/72 و 73. [54]. زمخشری، محمود؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407ق، چاپ سوم، ج2، ص58. [55]. ر.ک المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص62. [56]. ر.ک صافات/104 - 112. [57]. صافات/113. [58]. ابن جوزی؛ زادالمسیر، تحقیق محمد بن عبدالرحمن، 1407ق، چاپ اول، ج6، ص306. سمعانی، منصور؛ تفسیر سمعانی، تحقیق یاسر بن ابراهیم، ریاض، دارالوطن، 1418ق، ج4، ص410. [59]. نفسی؛ تفسیر النفسی، بیتا، ج6، ص26. [60]. هود/71 - 73. [61]. ر.ک یوسف/6. [62]. خطیب، عبدالکریم؛ التفسیر القرآنی للقرآن، ج4، ص233. [63]. انعام/84 و 89. [64]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص195. [65]. تفسیر صافی، ج2، ص137. [66]. زحیلی، وهبة بن مصطفی؛ التفسیر المنیر فی العقیدة، ج7، ص281.
یک شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, :: 7:4 :: نويسنده : حسین
قیام مردی از قم و مبارزه او و یارانش با طوفانهای ظلم
رجُلٌ مِن أهلِ قُمّ يدعو النّاسَ إلى الحقِّ يَجْتَمِعُ مَعهُ قَومٌ كَزُبرِ الحديدِ لا تُزِلُّهُمُ الرِّياحُ العَواصِفُ و لا يَمَلّونَ مِن الحَربِ ولا يَجْبُنونَ وعلى اللّهِ يَتَوكّلونَ والعاقِبَةُ للمُتّقِين
امام کاظم(سلام الله عليه): مردى از قم مردم را به حق فرا مىخواند و بر گرد او مردمانى فراهم مىآيند كه چونان پارههاى آهن استوارند، طوفانها آنها را به لرزه نمىاندازد و از جنگ خسته نمىشوند و بزدلى نشان نمىدهند، به خدا توكّل دارند و فرجام از آنِ پرهيزگاران است.
و ما شاهد قیام آن مرد بزرگ از قم بودیم و از جان گذشتگی ها و شجاعت یارانش را در روزهای سخت جنگ تحمیلی دیدیم براستی که به استواری آهن در مقابل حکام جور و ظلم و فساد ایستادند و امیدواریم که رهرو راهشان باشیم چون آنان به سعادت ابدی برسیم
میزان الحکمة ج 2 ص 157
یک شنبه 24 بهمن 1389برچسب:, :: 23:45 :: نويسنده : حسین
رویای بلندپروازانه برای سفر دور دنیا
این طرح شاید کمی غیر ممکن به نظر برسد؛ اما در صورتی که بدانید شرکت «آکابیون» عملی شدن این ایده را تا سال 2100 ممکن میداند و قصد دارد برای حرکت این خودروهای پرسرعت به جای جاده از تونلهای خلاء استفاده کند، شاید این طرح کمی برایتان ملموستر شود. ادامه مطلب ادامه مطلب ... یک شنبه 24 بهمن 1389برچسب:, :: 22:40 :: نويسنده : حسین
عباراتی در ستایش لبخند)
مشکلاتت را در چمدان قدیمی بگذار و ببند و لبخند بزن، لبخند بزن. ضربالمثل ایتالیائی بیمصرفترین روزها روزی است که در آن نخندیده باشیم. چارلز فیلد آموختن خندیدن نتیجه داشتن زندگی خوب است و فراگرفتن خندیدن شروع یک زندگی خوب. شادهلم استتر نشاط درونی مدت زندگی خود را میتوانیم با تعداد تبسمهائی که بر لبهایمان مینشیند اندازه بگیریم. شادهلم استتر آنجا که لبخندی نیست لبخند بزنید، لبخند یافت خواهد شد. بودا گذار جهان هر چه باشد، تو همیشه لبخند بزن تا جهانت خندان نماید. کنفوسیوس لبخند زدن تو به روی برادرانت، برای تو صدقه است. حضرت محمد (ص یک شنبه 24 بهمن 1389برچسب:, :: 22:0 :: نويسنده : حسین
فواید لبخند زدن ۱. لبخند جذابتان می کند. همه ما به سمت افرادیکه لبخند می زنند کشیده می شویم. لبخند یک کشش و جذبه فوری ایجاد می کند. دوست داریم نسبت به آنها شناخت پیدا کنیم. ۲. لبخند حال و هوایتان را تغییر می دهد. دفعه بعدی که احساس بی حوصلگی و ناراحتی کردید، لبخند بزنید. لبخند به بدن حقه می زند. ۳. لبخند مسری است. لبخند زدن برایتان شادی می آورد. با لبخند زدن فضای محیط را هم شادتر می کنید و اطرافیان را مانند آهن ربا به سمت خود می کشید. ۴. لبخند زدن استرس را از بین می برد. وقتی استرس دارید، لبخند بزنید. با اینکار استرستان کمتر می شود و می توانید برای بهبود اوضاع وارد عمل شوید. ۵. لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند. به این دلیل عملکرد ایمنی بدن تقویت می شود که شما احساس آرامش بیشتری دارید. با لبخند زدن از ابتلا به آنفولانزا و سرماخوردگی جلوگیری کنید. ۶. لبخند زدن فشارخونتان را پایین می آورد. وقتی لبخند می زنید، فشارخونتان به طرز قابل توجهی پایین می آید. لبخند بزنید و خودتان امتحان کنید. ۷. لبخند زدن اندورفین، سروتونین و مسکن های طبیعی بدن را آزاد می کند. تحقیقات نشان داده است که لبخند زدن با تولید این سه ماده در بدن باعث بهبود روحیه می شود. می توان گفت لبخند زدن یک داروی مسکن طبیعی است. ۸. لبخند زدن چهره تان را جوانتر نشان می دهد. عضلاتی که برای لبخند زدن استفاده می شوند صورت را بالا می کشند. پس نیازی به کشیدن پوست صورتتان ندارید، سعی کنید همیشه لبخند بزنید. ۹. لبخند زدن باعث می شود موفق به نظر برسید. به نظر می رسد که افرادیکه لبخند می زنند اعتماد به نفس بالاتری دارند و در کارشان بیشتر پیشرفت می کنند. ۱۰. لبخند زدن کمک می کند مثبت اندیش باشید. لبخند بزنید. حالا سعی کنید بدون از بین رفتن آن لبخند به یک مسئله منفی فکر کنید. خیلی سخت است. وقتی لبخند می زنیم بدن ما به بقیه بدن پیغام می فرستد که “زندگی خوب پیش می رود”. پس با لبخند زدن از افسردگی، استرس و نگرانی دور بمانید. پس….همیشه لبخند بزنید! . . . .. ... .... ..... یک شنبه 24 بهمن 1389برچسب:, :: 21:21 :: نويسنده : حسین
لبخند را فراموش نکنید! اعمال ما، همیشه رساتر از کلماتند. مثلاً تبسم شما به طرف مقابلتان میگوید: ”من دوستت دارم، تو مرا خوشحال میکنی، از ملاقاتت خوشحالم“. تبسم خرجی ندارد، ولی چیزهای بسیاری میآفریند. لبخند بدون اینکه دهندهاش را فقیر کند، گیرنده را ثروتمند میکند.
تبسم، یک لحظه بیشتر پایدار نیست، ولی گاهی خاطرهاش تا ابد باقی میماند. هیچکس آنقدر غنی نیست که نیازی به تبسم نداشته باشد و هیچکس آنقدر فقیر نیست که از عهده بخشش یک تبسم برنیاید. لبخند، خستگی را برطرف و افراد مأیوس را امیدوار میکند. لبخند، اشعه آفتاب است برای افسردگان و بهترین پادزهر طبیعی است برای غم و ناراحتی. با همه اینها، تبسم را نه میتوان خرید و نه میتوان گدائی کرد و نه میتوان دزدید، زیرا تبسم یک کالای زمینی نیست، مگر زمانیکه عطا شود. پس لبخند را فراموش نکنید. لبخند بیهزینه شما، گرانبهاترین هدیه است. در تمام دنیا انسانها وقتی خوشحالند، لبخند میزنند بر طبق تحقیقات انسانشناسان، لبخند یکی از احساسات جهانی و شاخص احساسات انسانی است. توانائی لبخند زدن یکی از تفاوتهای اصلی فیزیولوژیک بین انسان و حیوان است. توانائی لبخند زدن از کارکردهای سطوح عالی مغز است که فقط در نوع انسان و حیوان است. توانائی لبخند زدن از کارکردهای سطوح عالی مغز است که فقط در نوع انسان مشاهده شده است. در حالیکه انقباض عضلات صورت برای نشان دادن خشم و تنفر در اغلب پستانداران عالی وجود دارد. دکتر ”پل اکمن“ محقق ارتباطات غیرکلامی میگوید: ”لبخند یکی از سادهترین و در عین حال یکی از گیجکنندهترین حالات انسان است.“ برای یک لبخند، تنها یک ماهیچه صورت مورد نیاز است، در حالیکه برای نشان دادن اندوه و یا تنفر، دست کم باید دو ماهیچه صورتتان را بهکار بگیرید، یعنی برای لبخند زدن به انرژی به مراتب کمتری نیاز دارید. پس کسانیکه پیوسته اخم به چهره دارند، انرژی فراوانی را مصرف میکنند تا خصوصیتی را در چهره خود پدید آورند. تحقیقات علمی جدید همگی مؤید آن ضربالمثل قدیمیاند که میگوید: ”خنده بر هر درد بیدرمان دواست.“ بر طبق تحقیقات پزشکان انگلیسی در اگوست ۱۹۵۸ خندیدن بر تمام اندامهای بدن تأثیر میگذارد، بهعنوان مسکن طبیعی عمل میکند، فشار روانی را کاهش میدهد، کالریها را به سرعت میسوزاند و سوءهاضمه را بهبود میبخشد. در حال حاضر نیز دانشمندان معتقدند که میتوانیم با خنده چاقی را از بین ببریم، زیرا خنده به سرعت سوخت و ساز را افزایش میدهد. جریان خون و فرآیندهای هاضمه با خندیدن سرعت مییابند و کل سیستم بدن از حالت رکود و کسالت خارج میشود: دکتر ”جون گومز“ روانپزشک میگوید: ”خنده در نهایت بهترین شیوه کنار آمدن با هیجانات عصبی و موقعیتهای پراسترس است. خنده، استرس را همچون یخی در برابر آتش ذوب میکند. لبخند و خنده، رشد سرطان را متوقف میکند. همچنین کسانیکه بیشتر میخندند، کمتر در معرض ابتلا به سرطان قرار دارند. و کسانیکه در زندگی، خود را از شادی دور نگه میدارند، به مراتب بیشتر از مردم شاد به سرطان دچار میشوند. گاهی پیش میآید که تمایلی به لبخند زدن نداریم و حالمان چندان خوش نیست؛ در چنین صورتی میتوانیم نکات زیر را بهکار ببندیم و همه باید به مؤثر بودن آنها امیدوار باشیم تا هیچگاه چهرهمان از لبخندی زیبا خالی نباشد. این سخن مارک تواین را فراموش نکنید ”که هیچ چیز غمانگیزتر از دیدن چهرههای جوان ولی عبوس نیست.“ بهخود بقبولانید که لبخند بزنید و یا پیش خود آوازی را زمزمه کنید. طوری رفتار کنید که گوئی شاد و خوشحالید. این امر موجب میشود که شادی، شما را فراموش نکند. اغلب ما درست به همان اندازه احساس شادی میکنیم که تصمیم گرفتهایم شاد باشیم. همیشه قدردان باشید و به نعماتی که دارید بیندیشید. همیشه احساس قدرشناسی با طبیعیترین لبخند دنیا همراه میشود. همه جا پیامآور دوستی، شادی و نشاط باشید تا هم از شما استقبال کنند و اگر تاکنون چنین میپنداشتیم که ابتدا باید شاد باشیم و سپس لبخند بزنیم، طبق تئوری جدید میتوانیم ابتدا لبخند بزنیم و سپس شاد شویم. شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, :: 23:31 :: نويسنده : حسین
حکايت است که پادشاهي از وزيرخدا پرستش پرسيد: |
|||
![]() |