درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
لینکهای غیر اخلاقی حذف می شوند نويسندگان |
بهترین ها و جدیدترین های اینترنت
در این وبلاگ با جدیدترین تصاویر و جدیدترین مطالب دنیای اینترنت در خدمت شما هستیم
جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 21:40 :: نويسنده : حسین
فقط دو چيز وجود داره كه نگرانش باشي: اينكه سالمي يا مريضی. جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 20:57 :: نويسنده : حسین
در حال حاضر ثروتمندترین و پولدارترین فرد در جهان کارلوس اسلیم حلو ( Carlos Slim Helú ) از مکزیک می باشد. کارلوس اسلیم حلو :: Carlos Slim Helú
ثروت وی هم اکنون ۵۳٫۵ میلیارد دلار می باشد.اسلیم نقش عمدهای در صنایع ارتباطی در مکزیک و آمریکای لاتین دارد. او شرکتهای Teléfonos de México ٬ Telcel و América Móvil را اداره میکند. جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 16:0 :: نويسنده : حسین
تصویر لحظه احتضار با استفاده از آیات و روایات (1) ![]()
نوشته حاضر نوعی برداشت از تجسم و بازتاب اعمال آدمی در جهان آخرت است که با سرمایه گیری از آیات و روایات به تصویر ذهنی درآمدهاند و امید آن است که منشأ تنبه و بیداری قرار گیرد.کتاب «سرگذشت ارواح در برزخ» نوشته «اصغر بهمنی» پس از مطالعه و تأیید توسط عالم گرانقدر «آیت الله جعفر سبحانی» وارد بازار کتاب دو مورد استقبال قرار گرفت.* آنچه در ادامه میآید متن کامل این کتاب است که به تناوب زمان تقدیم کاربران سایت میشود.
«آه منِ قلّه الزّاد و طول الطریق و بعد السفر و عظیم المورد» آه از کمی توشه(عبادت) و درازی راه و دوری سفر(آخرت) و سختی ورودگاه(قبر و برزخ و قیامت)1
حالت احتضار چند روز بود که درد سراسر وجودم را فرا گرفته و به شدت آزارم میداد. سرانجام مقدمات مرگ من با فرا رسیدن حالت احتضار فراهم شد. کم کم پاهایم را به سمت قبله چرخاندند؛2 همسر، فرزندان، خویشان و برخی دوستان اطرافم را گرفته بعضی از آنها اشک در چشمهایشان حلقه بسته بود. چشمانم را به آرامی فرو بستم و در دریایی از افکار فرو رفتم. با خود اندیشیدم که عمرم را چگونه و در چه راهی صرف نموده و اموال هرچند اندک خود را از کدام راه به دست آورده و در کدامین مسیر خرج کردهام.3 فکرش به شدت آزارم میداد، از شدت اضطراب چشمانم را گشودم.
مرگ(جدایی روح از بدن) «النّاس نیام فاذا ماتوا انتبهوا» مردم در خوابند، هنگامی که بمیرند، هوشیار و بیدار میشوند.4 در این هنگام ناگاه متوجه سفید پوش بلند قامتی شدم که دستانش را بر نوک انگشتان پاهایم نهاده بود و آرام و آهسته به سمت بالا میکشاند، در قسمت پاها هیچگونه دردی احساس نمیکردم اما هرچه دستش به طرف بالا میآمد درد بیشتری در ناحیه فوقانی بدنم احساس میکردم گویا همه دردهای وجودم به سمت بالا در حرکت بود5، تا اینکه دستش به گلویم رسید. تمامی بدنم بی حس شده بود اما سرم چنان سنگینی میکرد که احساس میکردم هر آن ممکن است از شدت فشار بترکد و یا چشمانم از حدقه درآید. عمویم که پیرمردی ریش سفید بود جلو آمد و با چشمان اشک آلود گفت: عمو جان شهادت را بگو6 من میگویم و تو تکرار کن: اشهد ان لااله الاالله و اشهد انّ محمداً رسول الله و انّ علیاً ولی الله و ... او را میدیدم و صدایش را میشنیدم. لبهایم به آرامی تکانی خورد و چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم یکباره هیکلهای سیاه و زشتی مرا احاطه کردند و به اصرار از من خواستند شهادتین را نگویم. شنیده بودم شیاطین هنگام مرگ برای گرفتن ایمان تلاش میکنند اما هرگز گمان نمیکردم آنها در اغفال من توفیقی داشته باشند.7 عمویم دوباره صورتش را به من نزدیک کرد و شهادتین را به من تلقین نمود. همین که خواستم زبانم را تکان دهم دوباره شیاطین به تلاش افتادند اما این بار از راه تهدید وارد شدند. لحظه عجیبی بود، از یک طرف آن شخص سفید پوش با کارهای عجیبش و از طرف دیگر اصرار عمویم بر گفتن شهادتین و از سوی دیگر ارواح خبیثه که سعی در ربودن ایمان، در آخرین لحظات زندگیم داشتند. فریاد و فغان حاضران، همچنان سر بر آسمان می سایید، در این لحظه صدای ملک الموت را شنیدم که میگفت: این جماعت را چه شده؟ فریاد و فغان از چه میکنند؟ شکوه و شکایت از چه کسی؟ چرا میگریید؟ چرا بر سر میکوبید؟ به خدا قسم من به او ظلم نکردم؛ روزی او از این دنیا تمام شده است، اگر شما هم جای من بودید به دستور خدا، جان مرا میگرفتید. بدانید که نوبت شما هم میرسد، آنقدر به این منزل میآیم تا هیچکس را باقی نگذارم. اطاعات و عبادت من بر درگاه الهی این است که هر روز و شب دست گروه زیادی را از دنیا قطع کنم زبانم سنگین و گویا لبهایم بهم دوخته شده بود. واقعاً درمانده شده بودم. دلم میخواست از این وضع رنج آور نجات مییافتم اما چگونه؟ از کدام راه؟ به وسیله چه کسی؟ در این کشاکش ناگهان از دور چند نور درخشان ظاهر شدند، با آمدن آنها مرد سفیدپوش به تعظیم ایستاد و آن چهرههای ناپاک فرار کردند، هرچند در آن لحظه آن نورهای پاک و بی نظیر را نشناختم اما بعدها فهمیدم که آنها ائمه اطهار (علیم السلام) بودند.8 که در آن لحظه حساس به فریاد من رسیدند و از برکت وجود آنها چهرهام باز و سبک شده، لبهایم را تکان دادم و شهادتین را زمزمه کردم، در این لحظه دستهای آن سفیدپوش از روی صورتم گذشت و من که در اوج درد و رنج بودم ناگهان تکانی خورده و آرام شدم. ![]() انگار تمام دردها و رنجها برای اهالی آن دنیا جا نهاده بودم، زیرا چنان آسایش یافتم که هیچگاه مثل آن روز آزادی و آرامش نداشتم حال زبان و عقلم به کار افتاده بود، همه را میدیدم و گفتارشان را میشنیدم. در این لحظه نگاهم به آن مرد سفیدپوش افتاد. پرسیدم: تو کیستی؟ از من چه میخواهی؟ همه اطرافیانم را میشناسم جز تو. گفت: تا حال باید مرا شناخته باشی من ملک الموت هستم. از شنیدن نامش ترس و اضطراب وجودم را لرزاند. خاضعانه در مقابلش ایستادم و گفتم: درود خدا بر تو فرشته الهی باد، نام تو را بارها شنیدهام با این حال در آستانه مرگ هم نتوانستم تو را بشناسم، آیا برای تمام کردن کار از من اجازه میخواهی؟ فرشته مرگ در حالی که لبخند میزد گفت: من برای جدا کردن روح از بدن، محتاج به اجازه هیچ بندهای نیستم و تو هم اگر خوب دقت کنی دار فانی را وداع گفتهای، خوب نگاه کن آن جسد توست که در میان جمع بر زمین مانده است. به پایین نگاه کردم. وحشت و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفته بود. جسدم در میان اقوام و آشنایان بدون هیچگونه حرکتی بر زمین افتاده بود و همسر و فرزندان و بسیاری نزدیکانم، در حالیکه در اطراف جنازهام خیمه زده بودند، ناله و فریادشان به آسمان بلند بود، تعدادی نیز زبان به شکوه و شکایت گشودند که ... ... تعدادی زبان به شکوه و شکایت گشودند که: زود بود؛ چرا؟ ... با خود اندیشیدم: اینان برای چه و برای که اینگونه شیون میکنند؟! خواستم آنها را به آرامش دعوت کنم، مگر میشد... فریاد برآوردم: عزیزان من! آرام باشید، مگر آرامش و راحتیم را نمیخواستید؟ پس چرا زانوی غم در بغل گرفتهاید؟! من اکنون پس از آن درد جانفرسا، به آسایش و آرامش خوشحال کنندهای رسیدهام. با شمایم آی! آیا صدایم را نمیشنوید؟ گریهتان برای چیست؟ شکوه و شکایت از چه میکنید؟ فضای خانه را پر از دعا و ذکر حق کنید. لبهایم به آرامی تکانی خورد و چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم یکباره چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم، یکباره هیکلهای سیاه و زشتی مرا احاطه کردند و به اصرار از من خواستند شهادتین را نگویم. شنیده بودم شیاطین هنگام مرگ برای گرفتن ایمان تلاش میکنند اما هرگز گمان نمیکردم آنها در اغفال من توفیقی داشته باشند
![]() فریاد و فغان حاضران، همچنان سر بر آسمان می سایید، در این لحظه صدای ملک الموت را شنیدم که میگفت: این جماعت را چه شده؟ فریاد و فغان از چه میکنند؟ شکوه و شکایت از چه کسی؟ چرا میگریید؟ چرا بر سر میکوبید؟ به خدا قسم من به او ظلم نکردم؛ روزی او از این دنیا تمام شده است، اگر شما هم جای من بودید به دستور خدا، جان مرا میگرفتید. بدانید که نوبت شما هم میرسد، آنقدر به این منزل میآیم تا هیچکس را باقی نگذارم. اطاعت و عبادت من بر درگاه الهی این است که هر روز و شب دست گروه زیادی را از دنیا قطع کنم.9 جمعیت به کار خود مشغول و گوش شنیدن این هشدارها را نداشتند. آرزو میکردم ای کاش در دنیا یکبار برای همیشه این هشدارها را شنیده بودم تا درسی برای امروزم بود. اما ... افسوس و صد افسوس! پارچهای بر بدنم کشیدند و پس از ساعتی بدنم را به غسالخانه بردند، مکان آشنایی بود، بارها برای شستن مرده هامان به اینجا آمده بودم. در این حال، متوجه غسال شدم که بدون ملاحظه، بدنم را به این سو و آن سو میچرخاند.
به خاطر علاقهای که به بدنم داشتم، بر سر غسال فریاد میزدم: آهستهتر! مدارا کن! همین چند لحظه پیش از این، روح از رگهای این بدن خارج گشته و آن را ضعیف و ناتوان کرده. اما... او بدون کوچکترین توجهی به درخواستهای مکرر من، به کار خویش مشغول بود. 10 غسل تمام شد. آنگاه کفنهایی که روزی با دست خود خریده بودم، بر بدنم پوشانیدند. آن روها فکر میکردم خرید کفن، یک عمل تشریفاتی است، اما .. چه زود بدنم را سفیدپوش کرد. واقعاً دنیا محل عبور است. با شنیدن صدای دلنشین الصلوة... الصلوة... الصلوة... نوعی آرامش به من دست داد ...
* «بسمه تعالی، آشنا کردن جوانان با مبانی دینی راههای گوناگونی دارد و یکی از آنها ریختن حقایق عالی در قالب داستان است. کتاب حاضر بنام داستان برزخ نوشته آقای اصغر بهمنی مورد مطالعه اینجانب و برخی از اساتید حوزه علمیه قم قرار گرفت. این کتاب به شیوه زیبا تنظیم یافته و خواندن آن مفید و سودمند است.» جعفر سبحانی/ 8/8/76
پی نوشت ها: 1- نهجالبلاغه/حکمت 74 2- وسائل الشیعه/ ج 2. باب 35 3- نهجالبلاغه/ ج 108 4- بحارالانوار/ ج 6، ص 177 5- روضات الجنات/ج 2، ص 90 6- وسائل الشیعه/ ج 2، باب 36 7- بخارالانوار/ج 6،باب 7 8- بحارالانوار/ج 6، باب 8، ص 180-باب 6، ص 163-162 9- نفس الرحمن فی فضائل سلمان/باب 16 و بحارالانوار 10- نفس الرحمن فی فضائل سلمان/باب 16 بخش قرآن تبیان
منبع: کتاب سرگذشت ارواح در برزخ، اصغر بهمنی ادامه دارد...
جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 15:15 :: نويسنده : حسین
مندل مآلیس مندل دانشجوی ۲۴ سالهء آمریکایی در دانشگاهی متعلق به آمریکا در کاریو درس میخواند، او گزارش آزار و اذیت زنان به پلیس مصر را توصیه نمیکند. ویستا جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 11:30 :: نويسنده : حسین
امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در قرآن قسمت دوم ![]() اشاره: در نوشتار گذشته، پاره ای از آیات مهدوی و وجوه دلالت این آیات بر امامت حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف)را بر شمردیم، در مقال حاضر به تبیین آیات دیگری مهدوی خواهیم پرداخت.
«وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهیدًا»؛ «و هیچ یک از اهل کتاب نیست، مگر اینکه پیش از مرگش به او [حضرت مسیح] ایمان میآورد؛ و روز قیامت، بر آنها گواه خواهد بود».1 امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرموده است: « عیسی پیش از روز رستاخیز به دنیا فرود میآید؛ پس پیروان هیچ ملتی، نه یهودی و نه غیر یهودی، باقی نمیماند مگر اینکه پیش از مرگشان، به او ایمان میآوردند و عیسی در پشت سر مهدی نماز میخواند».2 بسیاری از دانشمندان بزرگ شیعه در تفسیر این آیه، از "شهر بن حوشب" روایت کردهاند که گفت: «روزی حجاج به من گفت: آیهای در کتاب خدا هست که مرا ناتوان ساخته است. گفتم: ای امیر! کدام آیه است؟ گفت: این آیه که میگوید: « وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ». این آیه به صراحت میگوید: احدی از اهل کتاب نیست، جز اینکه پیش از مرگش به عیسی ایمان میآورد، در صورتی که من یهودی و نصرانی را میآورم و گردن میزنم و چشم به دهان او میدوزم و میبینم که دیده از جهان فرو میبندد و لبهایش را حرکت نمیدهد و اعترافی نمیکند. گفتم: ای امیر! معنای آیه آن طور نیست که شما تصور کرده اید. گفت: پس چگونه است؟ گفتم: پیش از آنکه قیامت برپا شود، عیسی به زمین باز میگردد و در روی زمین هیچ یهودی و مسیحی و غیز از آنها باقی نمیمانند، مگر اینکه به او ایمان میآورند و او در پشت سر مهدی نماز میخواند. گفت: وای بر تو! این معنا را از کجا آوردهای؟ گفتم: آن را محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب به من فرموده است. حجاج گفت: به خدا سوگند! آن را از چشمه زلال معرفت آوردهای».3
آیه ششم « وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللّهَ به ما یَعْمَلُونَ بَصیرٌ»؛ « و با آنها پیکار کنید، تا فتنه [شرک و سلب آزادی] برچیده شود، و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد و اگر آنها (از راه شرک و فساد بازگردند و از اعمال نادرست) خودداری کنند، (خداوند آنها را میپذیرد) خدا به آنچه انجام میدهند، بیناست».4 محمد بن مسلم میگوید: در محضر امام باقر علیه السلام عرض کردم: تأویل قول خدای تعالی درباره این آیه که میفرماید: « وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ ... » چیست؟ امام فرمود: «تأویل این آیه هنوز نیامده است و هنگامی که تأویل آن بیاید، با مشرکان پیکار خواهد شد تا وقتی که یگانگی خدای تعالی را بپذیرند و شرکی در روی زمین باقی نماند، و این در زمان قیام قائم ما خواهد بود».5 در روایت دیگری آمده است که حضرت فرمود: « ... تأویل این آیه هنوز نیامده است. هنگامی که قائم قیام کند، هر کس که زمان او را درک کند، تأویل این آیه را میبیند که هر کجا را که تاریکی شب فرا گیرد، آیین محمد آنجا را فرا خواهد گرفت تا اینکه دیگر شرکی در روی زمین باقی نباشد».6 « و با آنها پیکار کنید، تا فتنه [شرک و سلب آزادی] برچیده شود، و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد و اگر آنها (از راه شرک و فساد بازگردند و از اعمال نادرست) خودداری کنند، (خداوند آنها را میپذیرد) خدا به آنچه انجام میدهند، بیناست» آیه هفتم![]() « هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»؛ « او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر چه دین است، پیروز گرداند؛ هر چند مشرکان خوش نداشته باشند».7 مقداد بن اسود میگوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: « در روی زمین هیچ خانه خشتی و گلی و خیمه مویین نمیماند، مگر اینکه خداوند آیین اسلام را در آن وارد میکند، یا با عزّت و سربلندی یا با ذلّت و خواری، یا اینکه اسلام را میپذیرند و خداوند آنها را سربلند میگرداند و یا اینکه به ناچار در برابر اسلام سر تعظیم فرود میآوردند».8 عمران بن میثم، از غایة بن ربعی روایت میکند که امام علی علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ». سپس فرمود: آیا این غلبه و پیروزی تحقق یافته است؟ گفتند: آری! امام فرمود: «نه، هرگز! سوگند به خدایی که جان علی در قبضه قدرت اوست، این غلبه و پیروزی محقق نمیشود، مگر هنگامی که هیچ آبادی در روی زمین باقی نماند جز اینکه هر صبح و شام در آن بانگ لا اله الا الله و محمدا! رسول الله بلند شود».9 به یقین تنها زمانی که احکام دین مبین اسلام در تمام جهان جاری و ساری شود، زمان شهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ هم چنان که امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرمود: «این آیه مبارکه به هنگام خروج مهدی آل محمد تحقق مییابد. دیگر احدی در روی زمین باقی نمیماند، مگر اینکه به رسالت محمد اعتراف میکند».10 ابوبصیر نیز میگوید: درباره تفسیر این آیه از امام صادق علیه السلام پرسیدم. امام در جواب فرمود: «به خدا قسم! هنوز موقع تأویل آن فرا نرسیده است». گفتم: قربانت گردم! چه وقت موقع آن فرا میرسد؟ امام فرمود: «هنگامی که قائم قیام کند، موقع تأویل این آیه فرا میرسد و چون قائم قیام کند، هر کافر و مشرکی ظهور او را ناخوش دارد؛ زیرا اگر کافر یا مشرک در دل سنگی پنهان شود، آن سنگ صدا زند: ای مؤمن! کافر یا مشرکی در دل من پنهان شده است، بیا و او را به قتل برسان! و خداوند او را بیرون میآورد و یاران قائم او را به قتل میرسانند».11 امام علی علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ». سپس فرمود: آیا این غلبه و پیروزی تحقق یافته است؟ گفتند: آری! امام فرمود: «نه، هرگز! سوگند به خدایی که جان علی در قبضه قدرت اوست، این غلبه و پیروزی محقق نمیشود، مگر هنگامی که هیچ آبادی در روی زمین باقی نماند جز اینکه هر صبح و شام در آن بانگ لا اله الا الله و محمدا! رسول الله بلند شود»
آیه هشتم ![]() «بَقِیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ به حفیظ»؛ «آنچه خداوند برای شما باقی گذارده (از سرمایههای حلال)، به رایتان بهتر است؛ اگر ایمان داشته باشید! و من، پاسدار شما (و مأمور بر اجبارتان به ایمان) نیستم».12 امام باقر علیه السلام در تأویل و تفسیر این آیه شریفه فرموده است: «هنگامی که مهدی ما ظاهر شود، به خانه کعبه تکیه میدهد و 313 تن از یاران خاص او به دورش گرد میآیند. اولین سخنی که بر زبان مبارکش جاری میشود این آیه شریفه است: " بَقِیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ" سپس میفرماید: "من بقیة الله، خلیفة الله و حجة الله هستم بر شما". آنگاه احدی بر حضرت سلام نمیکند، جز اینکه میگوید: " السلام علیک یا بقیة الله فی الارض؛ سلام بر توی بازمانده خدا در روی زمین". بعد از آن چون یاران دیگر حضرت که یک گروه ده هزار نفری میباشند به دور او گرد آمدند، یهودی و نصرانی و کسی که غیر خدای تعالی را پرستش مینموده، باقی نمیماند جز اینکه ایمان میآورد و او را تصدیق مینماید و همه ملتها یکی میشود، و آن هم ملت اسلام است؛ و پس از آن برای هر معبودی که به جز خدای تعالی مورد پرستش بوده، آتشی از آسمان میآید و او را میسوزاند».13 زهرا رضائیان بخش مهدویت تبیان
پینوشتها: 1. نساء: 159. 2. ینابیع الموده، ج3، ص 237. 3. مجمع البیان، ج3، ص211. 4. انفال: 39. 5. مجمع البیان، ج4، ص 834. 6. تفسیر عیاشی، ج 2، ص60. 7. توبه: 33. 8. مجمع البیان، ج5، ص38. 9. المحجة، ص 86. 10. مجمع البیان، ج5، ص38. 11. بحارالانوار، ج 51، ص60. 12. هود: 86. 13. بحارالانوار، ج 52، ص 192. آیه پنجم
دو شنبه 9 اسفند 1389برچسب:, :: 23:40 :: نويسنده : حسین
ایمیل تان را اسلامی کنید! ![]()
دین اسلام دینی جامع است و برای همه فعالیت های بشر برنامه دارد. اگر بخواهیم سعادتمند شویم لازم است حتی در نکات ریز و بسیار کوچک هم به سراغ این برنامه کامل و جامع برویم تا به بهترین وجه ممکن با آداب و اعمال خود آشنا شویم. تا بحال فکر کرده اید آیا اسلام درباره نامه نوشتن! هم برنامه ای دارد یا نه؟! شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید در اسلام برای نوشتن نامه آدابی ذکر شده است که رعایت آنها می تواند بسیار ثمربخش و نیکو باشد. به ویژه آن که در این میان برخی از کارهای لازم و ضروری نیز وجود دارد! پس با ما همراه باشید تا از این به بعد نامه های خود را چه از نوع کاغذی و چه از نوع الکترونیکی و ایمیل! اسلامی بنویسید!!
نامه نوشتن راهی برای مهربانی! از حضرت امام صادق (علیه السلام) منقول است که فرمودند مهربانی در میان برادران مؤمن در حضر به این است که به دیدار یکدیگر بروند و در سفر به این است که برای یکدیگر نامه بنویسند. پس اگر در شهر دوری از دوستان و خانواده هستی هرگز نوشتن نامه و فرستادن ایمیل (ببخشید رایانامه!) را فراموش نکن! البته نکته ظریفی در این میان هم وجود دارد و آن این است که مبادا به بهانه آن که به ارحام و نزدیکان خود نامه می نویسی و ایمیل می زنی و پیامک می فرستی و البته بعضاً تلفن می کنی، دیدارشان را به فراموشی بسپاری! حتماً توجه داری که در حضر (منظور این است که اگر به خودت زحمت بدهی و از این ور شهر به اون ور شهر بری!) دیدار دوستان و برادران مؤمن نشانه مهربانی است و نه فقط نامه نوشتن به آنها! (عجب نکته بین و ظریف!!)
نامه واجب! از دیگر مسائل مهم درباره نامه نوشتن آن است که بعضی وقت ها نه فقط نشانه مهربانی که البته آن هم لازم است بلکه اصلاً نوشتن نامه واجب می شود! حتماً می پرسید چطور؟! در حدیثی صحیح از امام صادق (علیه السلام) منقول است که فرمودند جواب کتابت نوشتن واجب است مانند جواب سلام گفتن! پس اگر کسی برایت نامه نوشت (مؤکّداً عرض می کنم از هر نوعی ولو ایمیل و پیامک) و منتظر جواب شما بود مثل جواب سلام که واجب است باید فوراً پاسخ نامه اش را مرحمت فرمایید!! وگرنه بنابر این حدیث شما یک واجبی را ترک فرموده اید! (حالا البته عجله نکن! وقت هست برای جواب رایانامه های! رسیده را بدی! مقاله ما را تا آخر بخوان!!) شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید در اسلام برای نوشتن نامه آدابی ذکر شده است که رعایت آنها می تواند بسیار ثمربخش و نیکو باشد. به ویژه آن که در این میان برخی از کارهای لازم و ضروری نیز وجود دارد!
اول خدا، یادت نره! از دیگر آداب نامه نگاری که از معارف اسلامی ما بدست می آید نوشتن بسم الله الرحمن الرحیم در ابتدای نامه است که توصیه شده است هرگز ترک نشود تا جائی که از امام علی النقی (علیه السلام) نقل است که فرمودند: اگر بگویم کسی که گفتن و نوشتن بسم الله را در کارها و نوشته ها ترک می کند مثل کسی است که نماز را ترک کند، هر آینه راست گفته ام! و البته حتماً بسیار شنیده اید که در حدیث آمده است کاری که بدون بسم الله باشد ابتر می ماند. (شاید همین رمز بسیاری از کارها و نامه ها و... بی سر و ته ما باشد که بسم الله هایش فراموش می شود!!)
نامه های بی برو برگرد! اگر نامه و نوشته ای را برای طلب حاجت و درخواستی می نویسی و می خواهی حتماً آن درخواست اجابت شود (مثل طومار نامه هایی که برای اداره جات! می نویسی و البته پاسخش...!) یک راه حل ساده وجود دارد که در حدیثی فرموده اند با قلم بدون مداد در بالای آن نامه بنویسید: بسم الله الرحمن الرحیم؛ إنّ الله وَعَدَ الصّابرین المَخرج ممّا یکرهون و الرّزقَ مِن حیثُ لایَحتَسِبون، جَعَلَنا الله و إیّاکم مِن الّذین لاخوفٌ علیهم و لا هم یَحزَنون. و البته در همان حدیث از قول راوی نقل شده است که هرگاه چنین می کردم حاجتم برآورده می شد!
نامه های واگذاری! در حدیث دیگری نقل است که امام صادق (علیه السلام) فرمودند که به جایی نامه ای بنویسند. وقتی نامه را نوشتند به دست آن حضرت دادند. حضرت فرمودند: چگونه امید دارید که به آنچه در نامه نوشته اید عمل کنند در حالی که إن شاء الله را در جاهایی که مناسب است ننوشته اید؟! گفتن و نوشتن إن شاء الله به این معنی است که شما ایمان دارید که هر امری به خواست و مشیت الهی انجام می گیرد و افراد مختلف در مناصب و پست های گوناگون تنها وسایل انجام مشیت الهی هستند. این موضوع سبب می شود برآورده شدن و یا نشدن حاجت را به خود خدا واگذار نمایید. بدین ترتیب علاوه بر تقویت ایمان خود و حفظ آن از دستبردهای شرک آمیز، نوعی آرامش حقیقی را تجربه خواهید نمود! باور ندارید؟! امتحان کنید! در حدیث دیگری نقل است که امام صادق (علیه السلام) فرمودند که به جایی نامه ای بنویسند. وقتی نامه را نوشتند به دست آن حضرت دادند. حضرت فرمودند: چگونه امید دارید که به آنچه در نامه نوشته اید عمل کنند در حالی که إن شاء الله را در جاهایی که مناسب است ننوشته اید؟!
کاغذ نامه ها! این قسمت هم برای وقتی که نامه نگاری های کاغذی رونق گرفت و البته سایر نوشته هایی که نام خدا را دارند! در حدیثی از امام موسی کاظم (علیه السلام) پرسیدند که کاغذهای نامه را (که نام خدا بر آنها دارد) می توانیم با آتش بسوزانیم؟ حضرت فرمودند: نه بلکه اول آنها را با آب بشویید. در حدیث صحیح دیگری هم از امام صادق (علیه السلام) نقل است که کاغذها را نسوزانید بلکه آنها را پاره کنید و (نام خدا بر آنها را) محو نمایید. البته این موضوع در مورد نامه های جدید و مدرن امروزی چندان مشکل به نظر نمی آید. چون به راحتی می توانید با دکمه Delete رایانامه هاتون را پاک کنید! پس به فکر شستن رایانه هاتون نیفتید! (این یکی خیلی بی مزه بود!)
خاتمه با این توضیحات درباره نامه و نامه نگاری حتماً شما هم به این نتیجه رسیده اید که جای خالی بسیاری از آموزش ها در کتاب های درسی خالی است! فکر نمی کنم دانستن اینکه چگونه نامه اسلامی بنویسیم کم اهمیت تر از این باشد که بدانیم نامه بدون تمبر را پست نکنیم! به نظر شما اینطور نیست؟! شما چه فکر می کنید؟! رادفر گروه دین تبیان
فهرست منابع و مآخذ 1- بحارالانوار- علامه مجلسی 2- حلیة المتقین- علامه مجلسی 3- اصول کافی- شیخ کلینی 4- نهج الفصاحه- گزیده سخنان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) 5- وسائل الشیعه. دو شنبه 9 اسفند 1389برچسب:, :: 23:0 :: نويسنده : حسین
قذافی و یاسر عرفات؛ دو سال پیش، قذافى رهبر کاخ متعلق به ياسرعرفات درجزيره مالت را به قيمت يک ميليون دلار خريداری کرد.
قذافى به خاطر نحوه لباس پوشیدن خود و داشتن محافظان زن معروف است. ادامه ادامه مطلب ... دو شنبه 9 اسفند 1389برچسب:, :: 22:22 :: نويسنده : حسین
روایات متناقض در باب زنان ![]()
در خصوص زنان در متون دینی همواره دو دسته از روایات دیده می شود که ظاهرا مخالف، متضاد و حتی متناقض به نظر می آیند. برخی از این روایات دستور به لطف و مهربانی، عفو و ترحم، خدمت به زنان و ... دارند و بعضی دستور به مخالفت، عدم مشورت، عدم اطاعت و پرهیز از مصاحبت دارند. به همین علت مخاطب ناآگاه را متحیر و سرگردان می سازد. برخی از صاحبنظران نیز سکوت می کنند و برخی طرف یک دسته را گرفته و با اعلام تردید در اعتبار و سند، دسته دیگر را بعضا از حجیت ساقط می دانند. در حالی که واقعا تناقضی وجود ندارد بلکه تفاوت در موضوع، موجب اختلاف در رفتار شده است. هرگاه پای محبت و مسائل عاطفی بین زن و شوهر در میان باشد، سفارش به محبت کردن، عفو و گذشت و ... به میان آمده است. اما هرگاه سخن از کارهای مردانه و ریاست و سرپرستی قوم، جماعت، یا حتی خانواده در میان باشد مردان را از اطاعت زنان برحذر داشته اند.
روایات مخالف وَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام كُلُّ امْرِئٍ تُدَبِّرُهُ امْرَأَتُهُ فَهُوَ مَلْعُونٌ؛ هر مردى كه تدبیر امورش بدست زنش باشد ملعون است.(مكارم الأخلاق، 231 ) وَ قَالَ علیه السلام فِی خِلَافِهِنَّ الْبَرَكَه؛ بركت در مخالفت با آنهاست.(همان) عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ لَا تُشَاوِرُوهُنَّ فِی النَّجْوَى وَ لَا تُطِیعُوهُنَّ فِی ذِی قَرَابَه؛ از امام باقر (علیه السلام): در خلوت با ایشان مشورت مكنید، و درباره خویشان گفته آنها را فرمان مبرید.(مكارم الأخلاق، 232) وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص طَاعَةُ الْمَرْأَةِ نَدَامَه؛ اطاعت زن باعث پشیمانى است. (همان)
روایات موافق امام صادق علیه السّلام فرمود: از اخلاق پیامبران دوست داشتن زنان است؛ من أخلاق الأنبیاء علیهم السّلام حبّ النساء. (سنن النبى صلى الله علیه و آله با ترجمه، ج1، ص: 14) قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: ألا خیركم، خیركم لنسائه، و أنا خیركم لنسائى.(سنن النبى صلى الله علیه و آله با ترجمه، ج1، 150)؛ بهترین شما کسی است که بهترین برای همسرش است و من بهترین از بین شما برای همسرم هستم. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: زن وسیله خوشى است، هر كه زن مىگیرد او را نگه دارد و ضایع نکند. (مكارم الأخلاق-ترجمه میر باقرى، ج1، 413) (یعنی زن عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قَالَ حُبِّبَ إِلَیَّ مِنْ دُنْیَاكُمُ النِّسَاءُ وَ الطِّیبُ وَ جُعِلَ قُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلَاه: از دنیای شما زنان و بوی خوش را دوست دارم و روشنی چشمم در نماز است. (الخصال، ج 1، ص 166) ... و مَا زَالَ یُوصِینِی بِالْمَرْأَةِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ لَا یَنْبَغِی طَلَاقُهَ ... چندان جبرئیل سفارش زنان را كرد كه خیال كردم طلاقشان حرام است. (اعتقادات الإمامیة و تصحیح الاعتقاد، ج1، 85) بدگویی زن از خانواده همسر تاثیر زیادی روی مرد دارد و بعضا موجب نفرت و قطع رحم می گردد لذا از گوش کردن به حرف زنان در باره خویشاوندان پرهیز داده شده است
بررسی و تحلیل حقیقت این است که این گونه روایات به ظاهر متناقض، برای مواضع مختلف زندگی و بر اساس شرایط مختلف بیان شده است. با بررسی جهت صدور روایات، روایاتی که بعضا در سرزنش زنان بکار رفته اند مربوط به مواضعی است که زن علی رغم آنکه مدیون و نفقه خور شوهر است، نسبت به او مطیع نباشد و قصد کرده باشد که اختیارات او را محدود نموده و حق سرپرستی را از وی بگیرد. وقتی اختیار مسائل شخصی و مال خصوصی مرد(به جز مالی که نفقه زن است) در اختیار زن قرار گیرد ممکن است فساد انگیز شود. معمولا این طور است که به بسیاری از واجبات و مستحبات دینی اش همچون صله رحم، احسان به پدر و مادر و ... نمی تواند عمل کند.(البته این مسئله در مورد زنان نیز صدق دارد و زنان از مال خصوصی خود می توانند انفاق کرده یا صدقه و قرض الحسنه بدهند) ![]() در خانواده هایی که در شرایط عادی، اختیار کامل زندگی در تمام مسائل مالی و غیره، با زنان است، به خیر مردان آن خانواده امیدی نیست و این چیز ناپسندی است که خدا برای مردان بسیار زشت می داند. همچنین بدگویی زن از خانواده همسر تاثیر زیادی روی مرد دارد و بعضا موجب نفرت و قطع رحم می گردد لذا از گوش کردن به حرف زنان در باره خویشاوندان پرهیز داده شده است. بانوان فراموش نکنند که خود علاوه بر اینکه برای شوهرانشان همسر هستند، نقش های دیگری هم دارند. آنها همچنین مادرند برای پسرانشان، خواهرند برای برادرانشان و ... و هیچ مادری نمی پسندد که پسرش اختیاری از خود نداشته باشد و حتی برای دیدار با او از همسرش رضایت بخواهد. همچنین گفتنی است که موارد نکوهش، فقط مربوط به رابطه مرد با همسرش است. و برتری مرد بر زنان نیز طبق آیه (الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِم) مربوط به رابطه زن و شوهر است و الا در رابطه خواهر و برادری هیچ برتری برای برادر و فرزند پسر در خانواده نیست بلکه سفارش شده است که اگر برای فرزندانتان هدیه می خرید اول به فرزند دختر بدهید. فرزند دختر در روایات، حسنه و موجب پاداش دانسته شده و فرزند پسر نعمت و موجب سوال است. بین پدر و مادر نیز هیچ برتری برای پدر ذکر نشده بلکه بر اساس بعضی روایات باید گفت که احسان به مادر، نسبت به احسان در حق پدر، بیشتر اولویت دارد. اگر به طور کلی نیز از ریاست زنان بر مردان نهی شده است، شاید برای آنست که زنان با وارد کردن مسائل عاطفی و جذابیتهای جنسی در مسائل کاری، نتوانند از عهده برخی از امور سخت برآیند و موجب آن گردد که کارهای بزرگی همچون فرماندهی جنگی به فساد کشیده شود. بنابراین نکوهش ها و مخالفتها مربوط به عدم اطاعت از زنان و جلوگیری از ترویج فساد در جامعه است. زنان فراموش نکنند که خود علاوه بر اینکه همسر هستند برای شوهرانشان، نقش های دیگری هم دارند آنها همچنین مادرند برای پسرانشان،خواهرند برای برادرانشان و ... هیچ مادری نمی پسندد که پسرش اختیاری از خود نداشته باشد و حتی برای دیدار با او از همسرش رضایت بخواهد اما مواردی که امر به مهربانی و دوستی زنان شده کاملا واضح بوده و هیچ ارتباطی با تعبیر عامیانه زن ذلیلی ندارد. یک مرد در عین حال که می تواند در مقابل خواسته های نادرست همسرش مقاومت کند می تواند نسبت به او بسیار مهربان بوده و به او ابراز محبت نماید. دوست داشتن زنان و مدارا کردن با زنان، مهربانی و توسعه دادن در خرج خانواده و با کلمات محبت آمیز با زنان سخن گفتن جزء سیره انبیاست. مهربانی از قدرت مرد و اختیارات او نمی کاهد. و ضعف و زبونی است که مرد را حقیر می کند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با وجود آنکه هرگز به خواست زنان، خود را آلوده به گناه و ذلت نمی کرد، همواره نسبت به ایشان مهربان بود. هر روز بعد از نماز صبح به همسرانش سر می زد و احوالپرسی می نمود. از تقصیراتشان گذشت می نمود و با وجودی که گاهی بسیار حضرتش را آزرده خاطر می ساختند، دعوا نمی کرد و می فرمود: خداى رحمت كند بندهاى را كه رابطه میان خود و زنش را نیكو سازد. (مكارم الأخلاق- ترجمه میر باقرى، ج1، 415 /حق زن به گردن شوهر، ص 41)
انسیه نوش آبادی گروه دین تبیان شنبه 7 اسفند 1389برچسب:, :: 23:50 :: نويسنده : حسین
راسخون: ديكتاتور ليبي عادات و روشهاي عجيبي در زندگي شخصي و سياسي دارد كه او را از ساير رهبران و ديكتاتوران دنيا متمايز كرده است. محافظان شخصي وي يكي از اين ويژگيها هستند.
به گزارش خبرگزاري فارس، معمر قذافي ديكتاتور ليبي عادات و روشهاي عجيبي در زندگي شخصي و سياسي دارد كه او را از ساير رهبران و ديكتاتوران دنيا متمايز كرده است. او جز در كاخ خودش در هيچ امارت ديگري اقامت نميكند و در سفرهاي خارجي نيز چادر و خيمه خود را به همراه ميبرد. نحوه لباس پوشيدن قذافي نيز از ديگر سوژههاي مطبوعات و رسانههاست كه بسيار متفاوت است. ديكتاتور ليبي در انتخاب محافظان شخصي خود نيز سوژه رسانهها و مطبوعات شده است.
400 محافظ قذافي همگي زن هستند كه در شيفتهاي 40 نفره مسئول حفظ جان وي ميباشد. آنها هيچ گاه لباس شخصي نميپوشند و تا زماني كه در خدمت ديكتاتور ليبي باشند، حق ازدواج ندارند. نكته جالب اينكه قذافي تك تك محافظانش را خودش انتخاب ميكند. |
|||
![]() |