درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
لینکهای غیر اخلاقی حذف می شوند نويسندگان |
بهترین ها و جدیدترین های اینترنت
در این وبلاگ با جدیدترین تصاویر و جدیدترین مطالب دنیای اینترنت در خدمت شما هستیم
چهار شنبه 13 بهمن 1389برچسب:, :: 10:10 :: نويسنده : حسین
درس های ارزشمند و آموزنده از امام رضا (علیه السلام) ![]() 1. ابوسعید خراسانى حكایت كند: روزى دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا علیه السلام وارد شدند و پیرامون حكم نماز و روزه از آن حضرت سؤال كردند؟ امام علیه السلام به یكى از آن دو نفر فرمود: نماز تو شكسته و روزه ات باطل است و به دیگرى فرمود: نماز تو تمام و روزه ات صحیح مى باشد. وقتى علّت آن را جویا شدند؟ حضرت فرمود: شخص اوّل چون به قصد زیارت و ملاقات با من آمده است ، سفرش مباح مى باشد؛ ولى دیگرى چون به عنوان زیارت و دیدار سلطان حركت نموده ، سفرش معصیت است .(1) 2. در بین مسافرتى كه امام رضا علیه السلام از شهر مدینه به سوى خراسان داشت ، هرگاه ، كه سفره غذا پهن مى كردند و غذا چیده و آماده خوردن مى شد، حضرت دستور مى داد تا تمامى پیش خدمتان سیاه پوست و ... بر سر سفره طعام حاضر شوند؛ و سپس حضرت كنار آن ها مى نشست و غذاى خود را میل مى نمود. اطرافیان به آن حضرت اعتراض كردند كه چرا براى غلامان سفره اى جدا نمى اندازى ؟! امام علیه السلام فرمود: آرام باشید این چه حرفى است ؟! خداى ما یكى است ، پدر و مادر ما یكى است و هركس مسئول اعمال و كردار خود مى باشد.(2)
3. محمّد بن سنان گوید :چند روزى پس از آن كه امام موسى كاظم علیه السلام رحلت نمود و امام رضا علیه السلام جاى پدر، در منصب امامت قرار گرفت و مردم در مسائل مختلف به ایشان مراجعه مى كردند. به حضرت عرض كردم : یا ابن رسول اللّه ! ممكن است از طرف هارون به شما آسیبى برسد و بهتر است محتاط باشید. امام علیه السلام اظهار داشت : همان طور كه جدّم ، رسول اللّه صلى الله علیه و آله فرمود: چنانچه ابوجهل ، مویى از سر من جدا كند، من پیغمبر نیستم ، من نیز مى گویم : اگر هارون مویى از سر من جدا كند من امام و جانشین پدرم نخواهم بود.(3) خداوند جلّ و على مى داند كه هر انسانى براى كسب مقامات عالیه بهشت ، توان آزاد كردن غلام و بنده را ندارد. به همین جهت ، اطعام دادن و سیر گرداندن افراد را وسیله اى براى ورود به بهشت قرار داده است. 4. یكى از اصحاب امام رضا علیه السلام به نام معمّر بن خلاد حكایت نماید : ![]() هر موقع سفره غذا براى آن حضرت پهن مى گردید، كنار آن سفره نیز یک سینى آورده مى شد. پس امام علیه السلام از هر نوع غذا، مقدارى بر مى داشت و داخل آن سینى قرار مى داد و به یكى از غلامان خود مى فرمود كه تحویل فقرا و تهى دستان داده شود. سپس به دنباله آن ، این آیه شریفه قرآن : فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ (سوره بلد: آیه 11)را تلاوت مى نمود؛ و مى فرمود: خداوند جلّ و على مى داند كه هر انسانى براى كسب مقامات عالیه بهشت ، توان آزاد كردن غلام و بنده را ندارد. به همین جهت ، اطعام دادن و سیر گرداندن افراد را وسیله اى براى ورود به بهشت قرار داده است .(4) 5 - سلیمان بن جعفر - كه یكى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام است - حكایت كند: یكى از نوادگان امام سجّاد علیه السلام - به نام علىّ بن عبیداللّه - مشتاق دیدار و زیارت امام رضا علیه السلام بود، به او گفتم : چه چیزى مانع از رفتن به محضر شریف آن حضرت مى باشد؟ پاسخ داد: هیبت و جلالت آن بزرگوار مانع من گردیده است . این موضوع سپرى گشت ، تا آن كه روزى مختصر كسالتى بر وجود مبارک امام علیه السلام عارض شد و مردم به عیادت و ملاقات آن حضرت مى آمدند. پس به آن شخص گفتم : فرصت مناسبى پیش آمده است و تو نیز به همراه دیگر افراد به دیدار و ملاقات آن حضرت برو، كه فرصت خوبى خواهد بود. لذا علىّ بن عبید اللّه به عیادت و دیدار امام رضا علیه السلام رفت و با مشاهده آن حضرت بسیار مسرور و خوشحال گردید. مدّتى از این دیدار گذشت و اتّفاقا علىّ بن عبیداللّه روزى مریض شد؛ و چون خبر به امام علیه السلام رسید، حضرت جهت عیادت از او حركت نمود؛ و من نیز همراه آن بزرگوار به راه افتادم ، چون وارد منزل او شدیم ، حضرت مختصرى كنار بستر او نشست و از او دلجویى نمود. و پس از گذشت لحظاتى كه از منزل خارج شدیم ، یكى از بستگان آن شخص گفت : همسر علىّ بن عبیداللّه بعد از شما وارد اتاق شد و جایگاه جلوس حضرت رضا علیه السلام را مى بوسید و بدن خود را به وسیله آن محلّ تبرّک مى نمود.(5)
پی نوشت ها: 1. تهذیب شیخ طوسى : ج 4، ص 220، ح 17. 2. روضه كافى : ج 8، ص 192، ح 296. 3. روضه كافى : ج 8، ص 214، ح 371. 4. بحارالا نوار: ج 49، ص 97، ح 11، به نقل از كافى و محاسن برقى . 5. اختیار معرفة الرّجال : ص 495، ح 485، بحارالا نوار: ج 49، ص 22، ح 15.
تهیه و تنظیم : بخش عترت و سیره تبیان منبع:چهل داستان و چهل حدیث،از امام رضا علیه السلام عبداللّه صالحى چهار شنبه 13 بهمن 1389برچسب:, :: 9:20 :: نويسنده : حسین
گوشه ای از معجزات ثامن الائمه
تصور نشود که معجزه، تنها برای اثبات نبوت پیامبران خدا نیاز بوده است و بعد از ختم نبوت دیگر بکار نمی آید. پس معجزه بعد از شهادت حضرت رسول صلی الله علیه و آله توسط هیچ کس محقق نمی شود. زیرا امامان شیعه برای اثبات جایگاه رفیع خود لازم می دیدند که معجزاتی را به مردم نشان بدهند. به علاوه در تاریخ معتبر، فراوان نقل شده است ائمه شیعیان در مواضع مختلف اعجاز کردند به نحوی که در کتب نوشته شده در تاریخ ایشان بخشی را مجزا به معجزات حضرات معصومین علیهم السلام اختصاص داده اند.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند!![]() 1- ابراهیم بن موسى- كه در مسجد امام رضا(علیه السلام) در خراسان امامت مىكرد - مىگوید: از امام رضا- علیه السّلام- با اصرار زیاد پول خواستم. حضرت براى بدرقه عدّهاى از نسل ابوطالب بیرون آمد. در این هنگام وقت نماز فرا رسید و حضرت، به سوى قصرى كه در آنجا بود، روانه شد و در زیر درختى نزدیك آن قصر نشست. و من هم با او بودم و غیر از ما كسى نبود. امام رو به من كرد و فرمود: اذان بگو. پس گفتم: اجازه مىدهید همراهان ما نیز بیایند؟ امام فرمود: خدا تو را بیامرزد. نماز اوّل وقت را بدون عذر تأخیر نینداز. و اوّل وقت نماز را بپا دار. برخاستم، اذان گفتم و نماز خواندیم. عرض كردم: یابن رسول الله! مدتى از آن وعدهاى كه به من فرموده بودید، گذشته است و من نیازمندم و شما كارتان زیاد مىباشد و من موفق نمىشوم تا همیشه خدمت شما برسم. راوى مىگوید: امام- علیه السّلام- با تازیانهاش محكم بر زمین كوبید و دستشان را به جاى ضربه، كشیده و شمشى از طلا بیرون آورد و به من داد و فرمود: این را بگیر و خداوند به واسطه آن به تو بركت دهد و از آن بهرهمند شوى. و آنچه را كه دیدى، پوشیدهدار و به كسى نگو. ابراهیم بن موسى مىگوید: این مال، آنقدر بركت پیدا كرد تا اینكه در خراسان ملكى را به قیمت هفتاد هزار دینار خریدم، پس در میان امثال خودم، غنىترین و ثروتمندترین مردم آن دیار شدم.(1) با هم افطار نمودیم و بعد امام به من فرمود: شب را نزد ما مىمانى یا اینكه حاجت خود را مىگیرى و مىروى؟ گفتم: بروم بهتر است. حضرت دست خود را به زمین زد و یك مشت خاك برداشت و فرمود: بگیر. آن را گرفتم و در جیبم قرار دادم و با تعجّب دیدم كه همهاش دینار است
امام رضا(علیه السلام) و اداى قرض محمّد بن عبدالرحمن2- محمّد بن عبد الرحمن همدانى مىگوید: قرضى داشتم كه بخاطر آن، دنیا برایم تنگ و تار شده بود. با خود گفتم: فقط آن كسى كه مىتواند قرضم را ادا كند، مولایم امام رضا(علیه السّلام) است. پس نزد او رفتم. امام به من فرمود: خداوند حاجت تو را برآورده كرد و دیگر دلتنگ نباش. من نیز وقتى این را شنیدم دیگر چیزى نخواستم و خدمت امام ماندم. حضرت روزه بود و دستور داد براى من غذا بیاورند. عرض كردم: من هم روزه هستم و دوست دارم با شما افطار كنم و از غذاى شما تبرك بجویم. هنگام غروب، نماز مغرب را خواندند و در وسط خانه نشستند و غذا خواستند. با هم افطار نمودیم و بعد امام به من فرمود: شب را نزد ما مىمانى یا اینكه حاجت خود را مىگیرى و مىروى؟ گفتم: بروم بهتر است. حضرت دست خود را به زمین زد و یك مشت خاك برداشت و فرمود: بگیر. آن را گرفتم و در جیبم قرار دادم و با تعجّب دیدم كه همهاش دینار است. از آنجا به خانهام آمدم و نزدیك چراغ رفتم تا دینارها را بشمارم. دینارى از دستم رها شد. وقتى نگاهش كردم دیدم روى آن نوشته شده «پانصد دینار است، نصف آن براى قرضت و نصف آن براى مخارج تو مىباشد». وقتى این را دیدم، دیگر نشمردم و آن دینار را در كیسه گذاشتم. صبح وقتى دینارها را شمردم آن دینار را پیدا نكردم هر چه زیر و رو كردم آن را پیدا نكردم و پانصد دینار تمام بود!(2)
![]() آگاهى امام رضا(علیه السلام) از نیت درونی3- اسماعیل بن ابى الحسن نقل مىكند كه: با امام رضا(علیه السّلام) بودم كه حضرت دستش را به زمین زد به طورى كه كأنه مىخواهد چیزى را از زمین بیرون آورد. ناگهان چند تكه طلا ظاهر شد، دوباره دستش را كشید كه ناپدید شدند. با خودم گفتم: اى كاش! یكى از آنها را به من مىداد. حضرت رو به من كرد و فرمود: هنوز وقت آن نرسیده است.(3)
تكلم به زبان عربى4- ابواسماعیل سندى مىگوید: در سند بودم كه شنیدم براى خداوند در میان عربها حجتى هست. از وطن خود خارج شدم و در طلب او، سختى سفر را بر خود هموار نمودم. تا اینكه امام رضا(علیه السّلام) را به من معرفى كردند. بر او وارد شدم در حالى كه حتى یك كلمه هم نمىتوانستم عربى حرف بزنم. لذا به زبان خودم به حضرت سلام كردم. او نیز به زبان من، جواب سلامم را داد. من با زبان سندى (هندى) حرف مىزدم و او نیز جوابم را با همان زبان مىداد. گفتم: در سند شنیدم كه براى خداوند در میان عربها حجتى هست لذا براى پیدا كردن او آمدهام. فرمود: آرى، من همان هستم. هر سؤالى دارى بپرس و هر چه خواهى طلب كن. من نیز از او هر چه مىخواستم پرسیدم. وقتى كه برخاستم تا بروم، عرض كردم: من عربى نمىدانم دعا بفرما تا خداوند قدرت تكلّم به زبان عربى را به من الهام كند تا با عربها بتوانم صحبت كنم. پس آن حضرت دست شریفش را بر لبانم كشید. از همان وقت، توانستم به خوبى عربى صحبت كنم.(4)
حكایت امام رضا(علیه السلام) و هشام عباسى5- هشام عباسى مىگوید: به مكه رفته بودم و هر چه گشتم كه دو تكّه پارچه برد یمانى بخرم و آنها را به پسرم هدیه نمایم، پیدا نكردم. هنگام مراجعت به مدینه رفتم و به خدمت امام رضا(علیه السّلام) رسیدم. وقتى كه مىخواستم با آن حضرت، خداحافظى كنم و خارج شوم، دو تكّه پارچه برد یمانى، آن گونه كه مىخواستم، آورد و به من داد و فرمود: اینها را براى پسرت قطع كن.(5)
استغاثه پرنده از امام رضا(علیه السلام)![]() 6- سلیمان بن جعفر جعفرى مىگوید: در باغ امام رضا(علیه السّلام) نشسته بودیم و با آن حضرت سخن مىگفتیم كه گنجشكى آمد و جلو ما به زمین نشست و شروع كرد به فریاد كشیدن. و زیاد فریاد كشید و مضطرب بود. حضرت به من فرمود: مىدانى این گنجشك چه مىگوید؟ گفتم: خدا و پیامبر و فرزند پیامبر او، داناترند. فرمود: مىگوید: مارى تصمیم دارد كه تخمهاى مرا بخورد. پس برخیز و این چوب را بردار و به آنجا برو و آن مار را بكش. راوى مىگوید: برخاستم و چوب را برداشته و وارد خانه شدم. ناگهان دیدم كه مارى در آن خانه جولان مىكند، پس آن را كشتم.(6)
سید روح الله علوی بخش عترت و سیره تبیان پی نوشت ها: 1. بحارالانوار، علامه محمد تقی مجلسی، ج 49، ص49 ، چاپ مؤسسه الوفاء بیروت 1404 قمری 2. عیون أخبار الرضا علیه السلام، شیخ صدوق، ج2، ص: 218، نشر جهان تهران، سال چاپ: 1378 ق 3. بحارالانوار، علامه محمد تقی مجلسی، ج 49، ص50 4. بحارالانوار، علامه محمد تقی مجلسی، ج 49، ص50 5. جلوههاى اعجاز معصومین علیهم السلام، غلام حسن محرمى، ص: 287، دفتر انتشارات اسلامى قم، 1378 ش 6. منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 312- جلوههاى اعجاز معصومین علیهم السلام، ص: سه شنبه 5 بهمن 1389برچسب:, :: 13:46 :: نويسنده : حسین
ربعین از کجا پدید آمد؟ مروری بر آیین های محرم به بهانه اربعین ![]() شکوفه عشق از زه کمان اگر چله نبود، نطفه کودک کی علقه می بست؟ اگر چله نبود، چله خانه از کجا می آمد؟ اگر چله نبود، مرگ کی نگاه برمی داشت؟ اگر چله نبود، اربعین از کجا می آمد تا عشق زنده بماند و یاد سیدالشهدا همراه ما؟ راستی که زه کمان را چله گویند تا چله نشینی کنیم چهل و اربعین را. گاهی از شدت حضور نور به روشنایی خیره کننده آن بی توجه می شویم و شاید از همین روست که گاهی فراموش می کنیم برخی چیزها مانند اعداد از جایگاه ویژه ای برخوردارند و ما کمتر بدان ها توجه می کنیم . اعداد از این گونه اند و عددهایی مانند «7» و «40» در فرهنگ ایران باستان و اسلامی همواره قداست خاصی داشته است. موضوع مورد بحث ما اربعین است که همان 40 فارسی است . به چهلمین شب شهادت سیدالشهدا، امام حسین (ع) ، مصادف با روز بیستم ماه صفر، اربعین گفته می شود و ایرانیان که همواره به عزیزان اهل قبور توجه خاصی داشته و دارند، در چهلمین روز درگذشت آنها، مراسم ویژه ای به این عنوان برگزار می کنند. عزاداران امام حسین (ع) نیز پس از سوگواری از آغاز محرم تا روز عاشورا (که عزاداری ها به اوج خود می رسد) با یاد سالار شهیدان ، اربعین را با مراسم باشکوهی زنده نگه می دارند. عزاداری و افروختن شمع ، شایع ترین رسم در این روز به شمار می رود که در واقع نمادی از شعله ور بودن عشق حضرت حسین (ع) در دل هاست. اربعین حسینی هرساله همزمان با 20 صفر هجری قمری در کشورهای مختلف و شهرها و روستاهای سراسر ایران برگزار می شود و عاشقان حسین بن علی (ع) با زنده نگه داشتن این روز نشان می دهند 40 روز در سوگ او گریسته اند و شب زنده داری کرده اند. در یک جمله ، عزاداری آنها را می توان نشان از تداوم راه حسین (ع) دانست. روایت است جابربن عبدالله انصاری و عطیه عوفی ، در اولین اربعین شهادت امام حسین (ع) موفق به زیارت قبر سیدالشهدا شدند. در همین روایت آمده ، کاروان اسرای اهل بیت (ع) نیز در بازگشت از شام ، در راه مدینه توانستند هنگام عبور از کربلا ، با جابربن عبدالله انصاری دیدار کنند. (این روایت به وسیله برخی مورخان نفی شده است.) اربعین در فرهنگ اسلامی از جایگاه ویژه ای برخوردار است که قبل از آن به نمونه هایی از نمود عدد 40در تاریخ و فرهنگ انسان توجه می کنیم ؛ چله نشینی برای نزدیکی به معبود در میان عرفا و صوفیان ، خلوص 40صبح ،دعا خواندن برای 40مومن و رسیدن به کمال در سن 40سالگی ، همگی نشان از ارزش اربعین دارند و اربعین بزرگداشت اهالی قبور (خانواده ، دوستان و بزرگان ) و سالار شهیدان از این صیغه است. روایت است جابربن عبدالله انصاری و عطیه عوفی ، در اولین اربعین شهادت امام حسین (ع) موفق به زیارت قبر سیدالشهدا شدند. در همین روایت آمده ، کاروان اسرای اهل بیت (ع) نیز در بازگشت از شام ، در راه مدینه توانستند هنگام عبور از کربلا ، با جابربن عبدالله انصاری دیدار کنند
تعزیه ![]() تعزیه که از تعزیت می آید، به طور عموم به عزاداری کردن اطلاق می شود. این کلمه در عین حال برای برپاداشتن مجلس عزا برای حسین بن علی (ع ) و نمایش دادن وقایع کربلا و حوادثی که بر سر برخی از ائمه آمده ، مورد استفاده قرار می گیرد. تعزیه در واقع همان نمایش مذهبی و شبیه خوانی است که به برپا دارنده مجلس تعزیه ، تعزیه دار و به کسی که در تعزیه نقشی ایفا می کند و اشعار مخصوص را می خواند، تعزیه خوان می گویند. به کارگردان و مدیر تعزیه ، تعزیه گردان و محل انعقاد مجلس تعزیه نیز، تعزیه داری گفته می شود. (فرهنگ معین ج 1) با این که تعزیه امروزه به عنوان یک بازی نمایشی یادآور مظلومیت امام حسین (ع ) و یاران باوفایش است ، در واقع نمایشی مردمی است که در تاریخ ایران ، سابقه دارد. محققان بر این باورند که «یادگار زریر» یا «یادگار زریران » در دوران ساسانیان و «سوگ سیاوش » بسیار به تعزیه امروزی که در سوگ حماسه آفرینان کربلا برگزار می شود، شباهت داشتند. در یادگار زریر، رامشگران و خنیاگران ، مراسمی درباره «زریر» که در راه دین زرتشتی جان خود را فدا کرد، برگزار می کردند. در سوگ سیاوش یا «سیاووشون » نیز برگزارکنندگان مراسم داستان یک شاهزاده جوان را روایت می کردند که از دست پدر کینه توزش از ایران می گریزد و به توران زمین می رود. در آنجا نیز به فرمان افراسیاب کشته می شود. با این حال ، آنچه بیشتر پژوهشگران بر آن متفق القولند، این موضوع است که مراسم تعزیه ، در قرن چهارم هجری به فرمان معزالدوله دیلمی در ایران رسمیت یافت و هر ساله برگزار شد. جمشید ملک پور در سیر تحول مضامین در شبیه خوانی (تعزیه ) می نویسد: مضمون شبیه خوانی رویارویی دو نیروی خوب و بد، خیر و شر، نیکی و بدی و نور و ظلمت است و به همین دلیل شبیه به عنوان یک هنر دینی طرح ثابت داستانی مختص به هنرهای دینی را داراست . طرحی که در همه مذاهب و در انواع هنرهای دینی تقریبا به طور همسان وجود دارد و در شبیه خوانی نیز در هیات اولیا و اشقیا و رویارویی این دو در مقابل هم حیات این بن مایه دینی و روایی ادامه می یابد. تعزیه گردانان ، مقتل نویس و معین البکائ نیز خوانده می شوند. این نمایش با کرنا نوازی و دمیدن شیپور و کوبیدن طبل و دهل آغاز می شود. شبیه خوانی بدون استفاده از موسیقی به دل نمی نشیند و به همین دلیل ، طبل دمان و شیپورنوازان همراهان همیشگی تعزیه خوانان هستند.
آیین های محرم در ایران عزاداری شیعیان ایران در دهه محرم چنان فراگیر است که پرداختن به آن ، مجال ویژه ای می طلبد، با این حال ، مروری خواهیم داشت بر برخی از مراسم در این دهه. مردم بندرعباس ، صبح تاسوعا تابوت هایی را از حسینیه ها بیرون آورده و از شهر خارج می کنند تا به طرف قدمگاهی که مردم معتقدند به حضرت علی (ع ) منسوب است ، ببرند. اهالی بر این باورند که با رقص دجله به طرف این قدمگاه حرکت نمادین فرزند به سوی پدر و دیدار با او انجام می شود. مردم تالش ، در شب ششم محرم به یاد حضرت عباس (ع ) تشتی که روی آن را با پارچه ای سیاه پوشانده اند، در محله ها به گردش درمی آورند و مردم نیز نذورات خود را اهدا می کنند که توسط تشت گردانان ، جمع آوری می شود. تالشیان ماسوله همچنین در روز هفتم مراسم «علم گیری » یا «طوق بندی » اجرا می کنند. ابتدا علم همه مساجد ماسوله را به طرف مسجد جامع می برند. پس از گردهمایی در برابر در مسجد و نوحه خوانی و سینه زنی علم ها به مساجد مختلف بازگردانده می شود. از حضرت محمد (ص) نقل است که هر کس 40 روز اعمال خود را برای خداوند متعال خالص کند، چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می شود
مردم دزفول ، طاقی با 4گلدسته به حرکت درمی آورند که روی آن به سبک نقاشی های قهوه خانه ای ، صحنه هایی از عاشورا به تصویر درآمده است . این طاق «شیدونه » نام دارد و نذورات مردم در آن پخش می شود. شیدونه ها به بزرگانی که در روز تاسوعا نقش داشته اند، اختصاص دارد. زنان و دختران جوان بیرجندی ، غروب تاسوعا و عاشورا به هفت حسینیه و مسجد می روند و برای برآورده شدن نذر خود، شمع روشن کرده و در بین مردم ، نقل و نبات و خرما توزیع می کنند. ![]() یکی از معروف ترین مراسم دهه محرم در اردبیل ، رسم «تشت گذاری » است . دسته سینه زنان و زنجیرزنان ، به محل هایی که تشت گذاشته شده ، می روند و تشت ها را به حرکت درآورده و ضمن پر کردن تشت ها از آب ، فاتحه می خوانند. در میان مردم مازندران نیز کسانی که نذر شیر دارند، روز هشتم و نهم و دهم محرم ، همراه نخل گردانی ، شیر پخش می کنند. مراسم به این ترتیب برگزار می شود که نخل به در خانه هر کس می رسد، صاحبخانه نذر خود را به جا می آورد. نخل گردانی در اغلب مناطق ایران در روزهای محرم انجام می شود. در یزد، نخل را به شکل تابوت سیدالشهدا یا نمادی از یکی از شهدای کربلا درمی آورند. مردم یزد به آن «نقل » نیز می گویند. نخل از جنس چوب و به شکل برگ درخت یا سرو است . دکتر اسلامی ندوشن می گوید: «با آن که نخل هیچ شباهتی به درخت نخل ندارد، اما به این نام خوانده می شود.» در باورهای مردم آذربایجان ، «علمی » در روز عاشورا بنا به نذر و نیاز اهالی ، به جوشش درمی آید و علم گردان را به این سو و آن سو می کشاند. اگر چنین حالتی رخ دهد،علم گردان درمی یابد که نذرش ادا شده و سر بر شانه علم می گذارد. برخی از مردم آران و بیدگل ، نذر می کنند در ایام دهه اول محرم و مخصوصا روزهای تاسوعا و عاشورا (بویژه وقتی که ماه محرم به فصل گرما می رسد) با به دوش کشیدن مشک های چرمی ، میان عزاداران حسینی ، آب توزیع کنند. در فرهنگ تشیع ، مردان در سوگواری سالار شهیدان امام حسین (ع ) و یارانش ، نقش فعال تری دارند اما در میان مردم ایلام ، زنان در رسم «چایینه » دیگر تنها شاهدان اندوهگین نیستند و به اجرای مراسم ویژه ای می پردازند. از جمله این چایینه ها می توان به چایینه حضرت قاسم (ع ) در روز هفتم ، چایینه حضرت عباس (ع ) در روز هشتم ، چایینه امام حسین (ع ) در روز دهم و چایینه روز اربعین حسینی اشاره داشت .به طور مثال در چایینه قاسم ، بر تن دختری جوان و ازدواج نکرده لباس عروسی می پوشانند و پس از آن چایینه خوان ها، این رسم را به جا می آورند.
عدد مقدس 40 نطفه انسان پس از 40 روز علقه می شود. حضرت آدم ، 40 شبانه روز در کوه صفا راز و نیاز کرد و در سجده بود. میان خداوند و حضرت موسی ، 40 شبانه روز وعده داده بود تا دیدار صورت گیرد و تورات نازل شود. برای دیدن حضرت خضر باید 40 صبح خانه را آب و جارو کرد تا حضرتش رخ بنماید. قوم بنی اسرائیل 40 سال از ورود به سرزمین موعود ممنوع شد. حضرت محمد(ص )، 40شبانه روز در غار حرا عبادت کرد. حضرت محمد (ص) در 40 سالگی به نبوت رسید. از حضرت محمد (ص) نقل است که هر کس 40 روز اعمال خود را برای خداوند متعال خالص کند، چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می شود. (چله نشینی صوفیان) رسول اکرم (ص) می فرمایند: اگر کسی 40 ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم می شود. حضرت محمد (ص) : مردمان طالب دنیایند تا 40 سالشان شود. در روایتی آمده است : بنده وقتی به 40 سالگی می رسد، خداوند به 2 فرشته مراقب او دستور می دهد بر این بنده سخت گیرید. نقل است از امیرمومنان (ع) که می فرمایند اگر 40 مرد با من بیعت می کردند، در برابر دشمنانم می ایستادم. پیامبر اسلام (ص) می فرماید: اگر از امت من کسی 40 حدیث حفظ کند که در امر دین به او یاری رساند، خداوند، او را در روز قیامت ، فقیه و عالم محشور می کند. کسی که شراب خواری کند، نمازش تا 40 روز مقبول واقع نمی شود. کسی که 40 روز طعام حلال بخورد، قلبش نورانی می شود. کسی که لقمه حرام بخورد تا 40 روز دعایش مستجاب نمی شود. زمستان در دوران ایران باستان به 2 بخش چله بزرگ و چله کوچک تقسیم می شود. واژه اربعین به معنای چهل ، در 4 آیه قرآن کریم آمده است. 40 در سوره احقاف اشاره به کمال رشد انسان دارد. برخی مردم ایران از جمله کرمانی ها بر این باورند که اگر در شام غریبان شهدای عاشورا، در 40 تکیه و منبر، 40 شمع افروخته شود ، امام حسین (ع) و شهدای کربلا، شمع افروزنده را مورد توجه قرار می دهند.
یوسف علیخانی، جام جم آنلاین
گروه دین و اندیشه تبیان پنج شنبه 30 دی 1389برچسب:, :: 22:59 :: نويسنده : حسین
حكومت جهانى حضرت مهدى(عج) از دیدگاه حضرت باقر(علیه السلام )![]() عن ابى جعفر محمد بن على الباقر علیهما السلام انه قال : «یظهر المهدى علیه السلام یوم عاشورا و هو الیوم الذى قتل فیه جده الحسین بن على علیهما السلام و كأ نى به یوم السبت العاشر من المحرِّم بین الركن و المقام و جبرائیل عن یمینه و میكائیل عن یساره و یصیر الیه شیعته (اى اتباعه الیه) من الاطراف (اى اطراف دنیا ) تطوى لهم الارض فیملأ الارض عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً ؛ امام باقر علیه السلام فرمود: به درستى كه مهدى علیه السلام در روز عاشورا ظهور مى كند همان روزى كه در آن جدش امام حسین علیه السلام به شهادت رسید و مثل این كه آن روز، شنبه دهم محرم باشد و بین ركن (حجر الاسود) مقام حضرت ابراهیم علیه السلام جبرائیل به طرف راست او و میكائیل به طرف چپ او شیعیان و دوستانش از اطراف و اكناف عالم گرد او جمع مى شوند( و زمین آنان را به اسرع وقت به حضرت مى رساند) (و حكومت جهانى بر پا خواهد شد) زمین را پر از عدل و داد مى نماید پس از این كه پر از ظلم وجور شده باشد.»1 عن میمون البان، قال : « كنت عند ابى جعفر علیه السلام فى فسطاطه فرفع جانب الفسطاط فقال علیه السلام، ان امرنا لو قد كان لكان ابیّن من هذا الشمس، ثم قال، ینادى مناد من السماء انّ فلان بن فلان هو الامام باسمه و ینادى ابلیس من الارض كما نادى برسول الله صلى الله علیه و آله و سلّم لیلة العقبة ؛ از میمون البان روایت شده كه گفت ، من با امام باقر علیه السلام در چادر آن حضرت بودم ، حضرت دامن چادر را بالا زد ، فرمود : روزى كه دولت ما ظاهر مى شود از این آفتاب روشنتر است(اشاره به ظهور قائم آل محمد علیه السلام) سپس فرمود: در آن روز ندایى از آسمان شنیده مى شود كه مى گوید : فلانى پسر فلانى همان امام شماست و نام او را ذكر مى كند ، آنگاه شیطان از زمین همان صدایى را سر میدهد كه در شب عقبه بر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلّم زد .»2 عن ابى خالد الكابلى عن ابى جعفر علیه السلام قال :« اذا قام قائمنا وضع یده على رؤس العباد فجمع به عقولهم و أكمل به أخلاقهم ؛ ابو خالد كابلى مى گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: هر گاه قائم ما قیام (ظهور) نمود ، دست خود را روى سر مردم مى گذارد ، و بدان وسیله عقلهاى آنان جمع واخلاقشان كامل مى گردد.»3 امام باقر علیه السلام فرمود: به درستى كه مهدى علیه السلام در روز عاشورا ظهور مى كند همان روزى كه در آن جدش امام حسین علیه السلام به شهادت رسید و مثل این كه آن روز، شنبه دهم محرم باشد و بین ركن (حجر الاسود) مقام حضرت ابراهیم علیه السلام جبرائیل به طرف راست او و میكائیل به طرف چپ او شیعیان و دوستانش از اطراف و اكناف عالم گرد او جمع مى شوند(و زمین آنان را به اسرع وقت به حضرت مى رساند) (و حكومت جهانى بر پا خواهد شد) زمین را پر از عدل و داد مى نماید پس از این كه پر از ظلم وجور شده باشد
![]() عن محمد بن الفیض، عن محمد بن على علیهما السلام قال :« كان عصى موسى علیه السلام لادم فصارت الى شعیب ، ثم صارت الى موسى بن عمران علیه السلام و انّها لعندنا ، و انَّ عهدى بها آنفاً و هى خضراء كهیئتها حین انتزعت من شجرها ، و انّها لعندنا ، و انَّ عهدى بها آنفاً و هى خضراء كهیئتها حین انتزعت من شجرها ، و انّها لتنطق اذا استنطقت ، اعدت لقائمنا لیصنع كما كان موسى یصنع بها ، و انها لتروع و تلقف و ما یأفكون و تصنع كما تؤمر ، و انّها حیث اقبلت ما یأفكون تفتح لها شفتان احداهما فى الارض و الاخرى فى السقف و بینهما اربعون ذراعاً ، و تلقف ما یأفكون بلسانها ؛ محمد فیض مى گوید: امام محمد باقر علیه السلام فرمود : عصاى موسى علیه السلام نخست در اختیار حضرت آدم بود ، سپس به شعیب و از او به موسى بن عمران رسید و فعلاً آن عصا در نزد ماست ، و من در همین نزدیكى آن را دیدم ، آن عصا مثل روزى كه آن را از درخت بریدند سبز بود ، و هر گاه با آسمان سخن بگویند صحبت مى كند ، این عصا براى قائم ما به امانت گذارده شده ، تا همانطور كه موسى از آن استفاده مى كرد او نیز آن را به كار برد ، عصاى مزبور مردم بى دین را مى ترساند و جادوى جادوگران را مى بلعد ، و هر طور كه به آن دستور داده شود عمل مى كند، چون دو لب او گشوده شود ، یكى در زمین و دیگرى در سقف خواهد بود ، و فاصله میان دو لب او چهل ذرع است و ساخته و پرداخته جادوگران را با زبانش فرو مى برد .»4 عن ابى الجارود قال: قال ابو جعفر علیه السلام: «اذا اخرج القائم علیه السلام من مكة ینادى منادیه: الّا لا یحملن احد طعاماً و لا شراباً، و حمل معه حجر موسى بن عمران علیه السلام و هو وقر و بعیر، فلا ینزل منزلاً الا انفجرت منه عیون، فمن كان جائعاً شبع، و من كان ظماناً روى، و رویت دوابهم حتى ینزلوا النجف من ظهر الكوفة ؛ ابو الجارود روایتى را نقل مى كند كه امام پنجم حضرت باقر علیه السلام فرمود: هنگامى كه قائم در مكه ظهور مى كند منادى او صدا مى زند هیچ كس خوردنى و نوشیدنى باخود بر ندارد و سنگى كه حضرت موسى علیه السلام از آن آب بیرون آورد بار شترى نموده با خود بر مى دارد ، در هر منزل گاهى كه مى رسند چشمه اى از آن بیرون مى آید ، هرگرسنه اى سیر مى شود و هر تشنه اى باشد سیرآب شود ، و چهار پایان خود را نیز آب می دهند، تا به نجف از راه بیابان كوفه وارد مى شوند .»5
اجلال - گروه دین و اندیشه تبیان
پی نوشت ها : 1- المهدى الموعود المنتظر، ص125 2- الف) بحار الانوار ، ج52 ،ص204 ب) كتاب الغیبة ، ص 264، با مختصر تغییرى از كلمات 3- بحار الانوار ، ج2،ص336 4- بحار الانوار، ج52،ص318 5- بحار الانوار ، ج52،ص324 23 دی 1389برچسب:, :: 22:40 :: نويسنده : حسین
شباهت های امام عصر (عج) به انبیا علیهم السلام ![]() انبیا و اولیای الهی در طول حیات بشری برای هدایت انسان ها آمده اند و در این راه نیز سختی های بی شماری را تحمل کرده اند. حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، تنها بازمانده از انبیا و اولیا علیهم السلام است و هر آنچه آن بزرگواران از علم و قدرت و معجزه دارا بوده اند و هر آنچه در اختیار آنان بوده، همگی در حال حاضر در اختیار آن حضرت می باشد. تمام صفات انبیا و مکارم ائمه علیهم السلام در وجود امام مهدی (عج) جمع است و از آن حضرت بروز می کند. بر این اساس، شباهت هایی بین آن حضرت و پیامبران و اولیا الهی وجود دارد که در کتاب های معتبر حدیثی از آن یاد شده است.
|
یکی از وظایفی که بر عهده شیعیان نهاده شده، «شناخت پیشوا و رهبر» می باشد. در یک نگاه کلّی دو راه برای شناخت امام وجود دارد: از دیدگاه احادیث اهل تشیّع و از دیدگاه احادیث اهل تسنّن. در این نوشتار سعی شده از دیدگاه اهل سنّت گوشه ای از شخصیت ممتاز امام زین العابدین علیه السلام به پیشگاه شما سروران گرامی تقدیم شود. در یک نگاه«ذهبی» دودمان آن حضرت را این گونه می نویسد: علی فرزند حسین فرزند علی بن ابی طالب فرزند عبد المطلب فرزند هاشم فرزند عبد مناف می باشد.1 کنیه ایشان ابوالحسن، ابوالحسین، ابو محمّد و ابو عبداللّه است.2 لقب ایشان زین العابدین، سجّاد، هاشمی، علوی، مدنی، قرشی، علی اکبر3 و برخی ایشان را علی اصغر4 دانسته اند. به ایشان «ابن الخیرتین» نیز می گویند، به خاطر این که پیغمبر فرمود: خداوند متعال از میان بندگان خود، دو گروه را برگزیده است؛ از میان عرب، قریش و از عجم، فارس را برگزید.5 پدر بزرگوار امام سجّاد از قریش و مادر ایشان از ایران می باشد، لذا به ایشان فرزند دو خیر می گویند. «ذوالثَّفنات» لقب دیگری است که به آن حضرت داده اند. چرا که ایشان بر اثر عبادت و نماز بسیار، جایگاه های سجده اش همانند زانوی شتر پینه بسته بود.6 پدر بزرگوارش حسین بن علی و مادرش دختر یزدگرد سوم می باشد. در نام مادرش اختلاف است برخی ایشان را سلاّفه، سلاّمه، غزاله و شاه زنان نامیده اند.7 آن حضرت در سال 38 هجری در مدینه به دنیا آمد و در دوران خلافت ولید بن عبدالملک به شهادت رسیده و بدن مطهّرش در قبرستان بقیع کنار قبر عموی گرامی اش امام حسن مجتبی به خاک سپرده شد.8 در سال شهادت وی میان مورّخان اختلاف است؛ برخی سال شهادت را 929، 9310، 9411، 9512، 9913 و 10014 هجری می دانند. سالی که امام در آن رحلت نمود را سال «سَنَةُ الفقهاء» نامیدند به دلیل این که در این سال بسیاری از فقهای مدینه رحلت کردند.15 امام سجاد از لحاظ طبقه رجال حدیث، از تابعین بوده16 و از طبقه دوم17 می باشد ولی برخی ایشان را از طبقه سوم می دانند.18 جایگاه علمی و حدیثی ایشان بدین صورت است که تمام صحاح ششگانه (صحیح بخاری، صحیح مسلم، جامع الصحیح ترمذی، سنن ابو داود، سنن نسائی، سنن ابن ماجه) و مسانید اهل تسنّن از ایشان حدیث نقل کرده اند. بخاری در کتاب خود در ابواب تهجّد، نماز جمعه، حج و بعضی از مسائل تاریخی19 و مُسلم نیز در کتاب خود در مباحث صوم، حج و فرائض، فِتَن، ادب و سایر مسائل تاریخی از امام سجّاد علیه السلام حدیث نقل کرده اند.20 ذهبی می نویسد: ایشان از بسیاری از بزرگان حدیث نقل کرده است: از پیامبر و امام علی بن ابی طالب به صورت مرسل، از حسن بن علی، حسین بن علی (پدرش)، عبداللّه بن عباس، صفیّه (امّ المؤمنین)، عایشه، ابو رافع. و متقابلاً افرادی چون: محمّد بن علی (امام باقر)، زید بن علی، ابو حمزه ثمالی، یحیی بن سعید، ابن شهاب زهری، زید بن اسلم و ابوالزناد از وی حدیث نقل کرده اند.21 امام سجّاد علیه السلام در کلام بزرگان1. عبداللّه بن عباس وقتی که امام را می دید، چنین می گفت: «مرحباً بالحبیب ابن حبیب.»22 2. سعید بن مسیّب (م 93 هـ.): «ما رأیتُ قطّ افضل من علیّ بن الحسین، ما رأیتُه ضاحکاً یوماً قطّ»23 در جای دیگر می گوید: «ما رأیتُ اورع منه».24 3. نافع بن جُبیر (م 99 ه.): «کان علیّ بن الحسین رجلاً له فضل فی الدّین»25 و در جای دیگر خطاب به امام سجّاد علیه السلام می گوید: «انت سیّد النّاس و افضلهم».26 4. عمر بن عبدالعزیز (م 101 ه.) بعد از رحلت امام، چنین گفت: «ذهب سراج الدّنیا و جمال الدّنیا و زین العابدین».27 5. طاووس (م 106 ه..): «رجل صالح من اهل بیت الخیر»، «رجال صالح من اهل بیت النّبوّة» و «رجل صالح من اهل بیت طیّب».28 6. ابوفراس فرزدق (م 110 ه.) در یکی از ایّام، هشام بن عبدالملک (قبل از خلافت وی) به زیارت خانه خدا آمده و قصد تبرّک جستن به حجر الاسود را داشت که بر اثر ادحام جمعیت به عقب رانده شد و با همراهان خود به گوشه ای از حرم رفته و از دور نظاره گر خیل جمعیت بوده که ناگهان دیدند امام زین العابدین علیه السلام به طرف حجر الاسود می رود و مردم به احترامِ ایشان راه را باز کرده و امام توانست حجر الاسود را استلام کند. یکی از اطرافیان هشام که از دمشق آمده بود و آن شخص را نمی شناخت، از هشام پرسید: این شخص کیست؟ هشام با این که او را می شناخت اظهار بی اطلاعی کرد. در این هنگام فرزدق گفت: من او را می شناسم و در وصف امام چنین سرود:
عبدالرّحمن جامی (898 ق .) این جریان را چنین به نظم در آورده:
7. ابن شهاب زُهَری (م 123 یا 124 ه .) که یکی از شاگردان امام سجّاد علیه السلام می باشد، در مقاطع گوناگون از آن حضرت به بزرگی یاد می کند؛ از جمله: «لم اُدرِک من اهل البیت افضل من علیّ بن الحسین»،31 «ما رأیت قرشیّاً افضل من علیّ بن الحسین.»،32 «کان اکثر مجالستی مع علیّ بن الحسین و ما رأیت احداً کان افقه منه»،33 «کان علیّ بن الحسین من افضل اهل بیته و احسنهم طاعة»،34 «مارأیت قرشیّاً افضل منه ولا افقه»،35 «ما رأیت قرشیّاً اورع منه ولا افضل»،36 «ما رأیت قطّ افضل من علیّ بن الحسین»،37 «ما رأیت هاشمیّاً اعبد منه»،38 «ما رأیت هاشمیّاً افضل من علیّ بن الحسین»39 و «علیّ بن الحسین اعظم الناس علیّ منّةً».40 8. زید بن اسلم (م 136 ه.): «ما رأیت فیهم مثل علیّ بن الحسین».41 9. ابو حازم مدنی (م 140 ه.): «ما رأیت هاشمیّاً افضل من علیّ بن الحسین»42 «ما رأیتُ هاشمیّاً افقه من علیّ بن الحسین».43 10. یحیی بن سعید (م 143 ه.) نیز ایشان را یکی از فقهای بنام مدینه می دانست44 و درباره آن حضرت می گفت: «افضل هاشمیّاً رأیته بالمدینه»،45 «ما رأیت هاشمیّاً قطّ افضل منه»46 و «کان افضل هاشمیّاً ادرکته».47 11. مالک بن انس (م 179 ه.): «انَّ علیّ بن الحسین کان من اهل الفضل»48 و در جای دیگر می گوید: «لم یکن فی اهل بیت رسول اللّه مثله و هو ابن اَمَة».49 12. محمد بن عمر واقدی (م 207 ه.): «کان من اورع النّاس و اعبدهم و اتقاهم للّه عزّوجلّ».50 13. عتبی (228 ق.) «کان علیّ بن الحسین افضل بنی هاشم».51 14. علی بن مدینی (م 230 ه.): «یکی از اتقیا، پرهیزکاران و پارسایان، علی بن الحسین است.»52 15. محمد بن سعد بصری (م 230 ه.): «و کان علیّ بن الحسین ثقة مأموناً کثیر الحدیث عالیاً رفیعاً ورعاً».53 16. ابوبکر بن برقی (م 249 ه.): «نسل الحسین کلّه مِنْ قِبَلِ ابنه علیّ الاصغر و کان افضل اهل زمانه...ما رأیت هاشمیّاً افضل منه».54 17. عجلی (م 261 ه.) «علیّ بن الحسین مدنیٌّ تابعیٌّ ثقةٌ و کان رجلاً صالحاً».55 18. ابن قتیبه دینوری (م 276 ه.): «و کان خیّراً فاضلاً».56 19. ابن واضح یعقوبی (م 284 ه.): «کان افضل النّاس و اشدّهم عبادةً و کان یسمّی زین العابدین و یسمّی ایضاً ذا الثّفنات لما کان فی وجهه من اثر السّجود و کان یصلّی فی الیوم و اللیلة الف رکعة و لمّا غسل وجد علی کتفیه جُلَب کجُلبِ البعیر فقیل لأهله ما هذه الآثار؟ قالوا من حمله للطعام فی اللیل یدور به علی منازل الفقراء».57 20. ابن عبد ربّه اندلسی (م 327 ه.): «علیّ بن الحسین کان من افضل بنی هاشم»58 و در جای دیگر، امام را به فقاهت و دانش و پرهیزکاری متّصف می کند.59 21. ابن حبّان (م 354 ه.): «و کان من افاضل بنی هاشم، من فقهاء اهل المدینة و عبّادهم، سیّدالعابدین فی ذلک الزّمان»60 و در جای دیگر می گوید: «من فقهاء اهل البیت و افاضل بنی هاشم و عبّاد المدینة».61 22. ابن شاهین (م 385 ه.): «علی بن الحسین، فردی ثقه و مطمئن می باشد ولی از وی (در کتب صحاح) حدیث کم نقل شده است.»62 23. احمد بن علی بن منجویه اصفهانی (م 428 ه.): «کان من افاضل بنی هاشم و فقهاء اهل المدینة و عبّادهم».63 24. ابو نعیم اصفهانی (م 430 ه.): «زین العابدین و منار القانتین کان عابداً وفیّاً و جواداً حفیّاً».64 25. ابن ابی الحدید معتزلی (م 656 ه.): «کان الغایة فی العبادة»65 و در جای دیگر امام را از بزرگان و علمای بنام اهل بیت برمی شمارد.66 26. ابو زکریا محیی الدّین نووی (م 676 ه.): «اجمعوا علی جلالته فی کلّ شی ء»67 27. ابن خلّکان (م 681 ه.): «علیّ بن الحسین احد الائمة الاثنی عشر و من سادات التابعین...و کان من احسن الناس وجهاً و اطیبهم ارجاً».68 28. شهاب الدّین نویری (733 ق.): «کان رحمه اللّه ثقة و رعاً مأموناً کثیر الحدیث من افضل اهل بیته و احسنهم طاعتاً».69 29. شمس الدّین ذهبی (م748 ه.): «مناقبه کثیرة من صلواته و خشوعه و حجّه و فضله»70 و در جای دیگر می گوید: «و کان له جلالة عجیبة و حُقّ له واللّه ذلک فقد کان اهلاً للامامة العظمی لشرفه و سؤدده و علمه و تألّهه و کمال عقله».71 30. علاء الدّین مُغْلَطای (م 762 ه.): «وله من الفضل المتعالم ما لیس لأحدٍ».72 31. یافعی (م 768 ه.): «کان من احسن النّاس وجهاً و اطیبهم ریحاً قلت بل اطیبهم و اشرفهم ذاتاً و طبعاً و اصلاً و فرعاً».73 32. ابن کثیر دمشقی (م 774 ه.): «وکان علیّ بن الحسین بالمدینة محترماً معظّماً».74 33. شمس الدّین محمد بن طولون، مورّخ دمشقی (م 953 ه.): «و هو من سادات التابعین و من فقهاء و اتقیاء المدینة و فضائل زین العابدین و مناقبه اکثر من أنْ تحصی».75 34. ابن حجر عسقلانی (م 852 ه.): «علیّ بن الحسین ثقة عابد فقیه فاضل مشهور».76 35. ابن عماد حنبلی (م 1089 ه.): «سمّی زین العابدین لفرط عبادته و کان ورده فی الیوم و اللیلة الف رکعة الی أن مات».77 36. خیرالدّین زرکلی: «رابع الائمة الاثنی عشر عند الامامیة و احد من کان یضرب بهم المثل فی الحلم و الورع».78 |