درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بهترین ها و جدیدترین های اینترنت و آدرس shoorgashti.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

لینکهای غیر اخلاقی حذف می شوند





نويسندگان
بهترین ها و جدیدترین های اینترنت
در این وبلاگ با جدیدترین تصاویر و جدیدترین مطالب دنیای اینترنت در خدمت شما هستیم
جمعه 4 شهريور 1390برچسب:جن , ارتباط با جن, :: 6:3 ::  نويسنده : حسین       

امکان ارتباط انسان با جن

 


 

جن یک موجود خیالی نیست. یک موجود واقعی مادی است که ارتباط با او امکان پذیر است. عده ای هم با او ارتباط برقرار کرده اند. اگرچه از روزگاران قدیم بین انسان و جن، شیوه ‏های مختلفی از روابط تصور می شده است، اما ما تنها شیوه ‏هایی را که در روایات  معتبر آمده است می توانیم بپذیریم .

 


 

 

جن
مفهوم و ماهیت جنّ مفهوم واژه‏ جنّ

این کلمه 21 بار در قرآن مجید آمده است. جن در لغت به معناى پوشیدگى و پنهانى است و از آتش[1] و یا آمیخته‏اى از آتش[2] آفریده شده است. جن در عرف قرآن موجودى است با شعور و اراده که به اقتضاى طبیعتش از حواس بشر پوشیده مى‏باشد و در شرایط عادى، قابل درک حسى نیست. او مانند انسان، مکلف است و در آخرت برانگیخته مى‏شود. او مى‏تواند مطیع یا عاصى، مؤمن یا مشرک و… باشد.[3]

 

ماهیت جنّ

جن همانند انسان داراى روح و بدن است و داراى شعور و اراده و حرکت مى‏باشد. برخى از آنها مرد و برخى دیگر زن هستند، تولید مثل مى‏کنند و مکلف و مسئول مى‏باشند. در زندگى آنان مرگ و زندگى جریان دارد و از ایمان و کفر برخورداراند، و مؤمنین آنها در خدمت ائمه(ع) بوده و انسانهای مؤمن و شیعه را برادر خود می‏خوانند[5]. [6]

جن چون شیطان داراى محدوده‏اى از قدرت است. از جمله مى‏تواند با سرعت زیاد کارهاى خارق العاده انجام دهد. جن گرچه از نظر قدرت فکرى ضعیف است، ولى قدرت تحریکى او زیاد است، او مى‏تواند بارسنگینى را در کمترین زمان جابه‏جا کند. درک او، درکى عقلى و قوى نیست و حداکثر خیالى و وهمى است و از آیات قرآن مادى بودن جن (مانند انسان) استفاده مى‏شود

 

 

بنابراین جن از موجودات واقعی است که برای هدایتشان رسولانی فرستاده شده است[7] و همچون انسان، مأمور به عبادت خداوند هستند[8] و در اثر اطاعت و یا سرپیچی از دستورات خدا، به گروه کافر و مسلمان تقسیم می شوند.[9] ابلیس نیز که در داستان خلقت، بر آدم سجده نکرد از طایفه جنیان بود[10].[11]

 

درباره هدف آفرینش انسان و جن در آیات قرآن بیانات مختلفی آمده از جمله: «من جن و انس را نیافریدم مگر این که مرا پرستش کنند»[12]

 

توانایی جن

جن چون شیطان داراى محدوده‏اى از قدرت است. از جمله مى‏تواند با سرعت زیاد کارهاى خارق العاده انجام دهد. جن گرچه از نظر قدرت فکرى ضعیف است، ولى قدرت تحریکى او زیاد است، او مى‏تواند بار سنگینى را در کمترین زمان جابه‏جا کند. درک او، درکى عقلى و قوى نیست و حداکثر خیالى و وهمى است و از آیات قرآن مادى بودن جن (مانند انسان) استفاده مى‏شود. در داستان حضرت سلیمان (علیه السلام) وقتى عفریتى از جن مدعى مى‏شود،[13] حضرت سلیمان آن جن را تکذیب نمى‏کند؛ اگر چه در قرآن نیامده است که آن جن تخت را آورد.[14]

قدرت شیطان در محدوده‏ وسوسه و القائات او است و هرگز سبب سلب اختیار از انسان نیست. بله محور اندیشه‏هاى شیطانى نفس اماره است، در واقع نفس اماره به منزله‏ عامل نفوذى براى شیطان محسوب مى‏شود: ”‌و ما انسان را آفریده‏ایم و مى‏دانیم که نفس او چه وسوسه‏اى به او مى‏کند، و ما از شاهرگ (او) به او نزدیکتریم”‌‌.[15] همان گونه که خداوند تبارک و تعالى مى‏فرماید: ”‌در حقیقت، تو را بر بندگان من تسلطى نیست مگر کسانى از گمراهان که تو را پیروى مى‏کنند.”‌‌[17]

تسخیر جنیان و به خدمت گرفتن آن ها، گرچه ممکن است، اما میان فقها درباره این که آیا چنین کاری جایز است یا نه؟، بحث است. قدر مسلم آن است که این کار نباید از راهی که شرعا حرام است صورت گیرد، یا باعث آزار و اذیت آنها شود. نیز نباید به کارگرفتن آنها برای کارهای نامشروع و حرام باشد؛ زیرا انجام کار نامشروع، حرام است چه با واسطه باشد یا بی واسطه

 

 

 

امکان ارتباط انسان با جن

قرآن مجید وجود جن را تصدیق کرده و ویژگی ‏های زیر را برای او برمی شمارد:

1. جن موجودی است که از آتش آفریده شده، بر خلاف انسان که از خاک آفریده شده است.[18]

2. دارای علم، ادراک، تشخیص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است.[19]

3. دارای تکلیف و مسئولیت است.[20]

4. گروهی از آنها مؤمن و صالح و گروهی کافرند.[21]

5. دارای حشر و نشر و معادند.[22]

6. قدرت نفوذ در آسمان‏ها و خبرگیری و استراق سمع داشتند و بعداً منع شدند.[23]

7. با بعضی از انسان‏ها ارتباط برقرار می کردند و با آگاهی محدودی که نسبت به بعضی از اسرار نهایی داشتند، به اغوای انسان‏ها می پرداختند.[24]

8. میان آنها افرادی یافت می شوند که از قدرت زیادی برخوردارند، همان گونه که میان انسان ‏ها چنین است.[25]

9. قدرت بر انجام بعضی از کارهای مورد نیاز انسان را دارند.[26]

10. خلقت آنها روی زمین قبل از خلقت انسان ‏ها بوده است.[27]

11. در داستان حضرت سلیمان (ع) وقتى عفریتى از جن مدعى مى‏شود که می تواند تخت بلقیس را به نزد سلیمان آورد، پیش از آن که از مجلسش برخیزد،[28] حضرت سلیمان آن جن را تکذیب نمى‏کند، اگر چه در قرآن نیامده است که آن جن تخت را آورد.[29]

12. مقام و منزلت انسان از آنها برتر است و از این جهت خداوند به ابلیس دستور داد که بر انسان سجده کند و ابلیس از بزرگان طایفه جن است[30]. از مجموع این آیات استفاده می شود که جن یک موجود خیالی نیست. یک موجود واقعی مادی است که ارتباط با او امکان پذیر است. عده ای هم با او ارتباط برقرار کرده اند. اگرچه از روزگاران قدیم بین انسان و جن، شیوه ‏های مختلفی از روابط تصور می شده است، اما ما تنها شیوه ‏هایی را که در روایات  معتبر آمده است می توانیم بپذیریم.

در این جا به بعضی از گونه ‏های این روابط که در قرآن و روایات و سخنان دانشمندان ذکر شده، اشاره می کنیم:

 

 

در قرآن مجید آمده: ”‌و همانا مردانی از انس به مردانی از جن پناه می بردند، پس به سختی ‏های ایشان می افزودند”‌‌.[31]

رسم عرب چنین بود که هرگاه به بیابان هولناکی می رسیدند، به جن آن وادی پناه می بردند. اسلام این کار را نهی کرده و پناه بردن به آفریننده جن و انس را امر فرموده است. [32]

ب. تسخیر جن؛ تسخیر جنیان و به خدمت گرفتن آن ها، گرچه ممکن است، اما میان فقها درباره این که آیا چنین کاری جایز است یا نه؟، بحث است. قدر مسلم آن است که این کار نباید از راهی که شرعا حرام است صورت گیرد، یا باعث آزار و اذیت آنها شود. نیز نباید به کارگرفتن آنها برای کارهای نامشروع و حرام  باشد؛ زیرا انجام کار نامشروع، حرام است چه با واسطه باشد یا بی واسطه.[33]

 

پی نوشت ها :

 [1] حجر، 27: ”‌والجانَّ خلقناه من قبلُ من نارالسموم”‌‌، و جان را از پیش، از آتش زهرآگین آفریدیم.

[2] رحمن، 15: ”‌وخلق الجان من مارج من نار”‌‌؛ و جن را از آمیخته‏اى از آتش آفریدیم.

[3] قاموس قرآن، واژه‏ى جن.

[4] عباسى، ابراهیم ، داستان‏هاى شگفت درباره جن، ص 25

[5] نک: آیا جنیان مسلمان و غیر مسلمان دارند؟ ؛ میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ناشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1403 ه. ق، 1362 ه. ش، ج 2، ص 11، ح 2658؛ اصول کافی (مترجم)، ج 2، کتاب الحجة، ”‌باب آمدن جن نزد ائمه(ع) و پرسیدن از مسایل دینی”‌‌، ص 243، ح 4 لازم به یادآوری است 7 حدیث دیگر درباره جن در همین کتاب آورده شده است؛ سفینة البحار، للشیخ عباس القمی، دار الاسوه، الطبعة الثانیة، 1416 ه. ق، ج 1، باب الجیم بعده النون، ص 673؛ معارف قرآن، استاد مصباح یزدی، ص 316

[6] . اقتباس از پاسخ شماره 138 (سایت: 883).

[7] انعام، 130:”‌‌ (در روز قیامت از جانب خدا خطاب شود که) اى گروه جن و انس، آیا براى شما فرستادگانى از خودتان نیامدند که آیات مرا برای شما بازگو مى‏کردند و شما را از دیدار امروزتان بیم مى‏دادند؟ گویند: ما به زیان خود گواهى مى‏دهیم (آرى فرستادگان آمدند و بیم دادند). و زندگى دنیا آنها را فریفت، و (از این رو) به زیان خود گواهى دهند که کافر بودند.”‌‌

[8] الذاریات،56

[9] احقاف،29،در این آیه به مسلمان شدن عده ای از جنیان اشاره می کند. در آیات متعددی از گروه جنیان کافر، نام برده شده است. نک: فصلت،29؛ اعراف،38؛ کافی، ج1، ص 395

[10] . اقتباس از پاسخ شماره 6481، نمایه: تعلیم سحر و زیان رساندن با اذن خداوند.

[11] کهف، 50: ”‌‌ و (به یاد آر) زمانى را که به فرشتگان گفتیم: به آدم سجده کنید پس همگى سجده کردند جز ابلیس که از (طایفه) جن بود (و گرنه فرشته گناه نمى‏کند) پس از فرمان پروردگار خود بیرون رفت‏.”‌‌

[12]-«و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون »، ذاریات ، آیه 56

[13] نمل، 40 – 30

[14] جوادى آملی، عبدالله، تفسیر موضوعى، ج1، ص 119

[15] ق، 16 (محمد مهدى فولادوند، ترجمه‏ى قرآن کریم)

[17] حجر، 42 (محمد مهدى فولادوند، ترجمه‏ى قرآن کریم).

[18] الرحمن ، 15

[19] آیات مختلف سوره جن.

[20] آیات سوره جن و الرحمن.

[21] آیات سوره جن و الرحمن.

[22] همان، 15

[23] همان، 9

[24]همان، 6

[25] نمل ، 39

[26] سباء ، 12 – 13

[27] حجر ، 27

[28] نمل، 40 – 30

[29] جوادى آملی، عبدالله، تفسیر موضوعى، ج 1، ص 119

[30] کهف، 50 [31] جن، 6

[32] نک: بحارالأنوار، ج 92، ص 148، [المحاسن‏] قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): ”‌إِذَا تَغَوَّلَتِ الْغِیلَانُ فَأَذِّنُوا بِأَذَانِ الصَّلَاةِ”‌‌.

[33] نک: منهاج الصالحین، خوئی، ابوالقاسم، ج ‏2، ص 8

فراوری: بخش دین تبیان

 


منبع : اسلام پدیا

جن

ألف. پناه بردن به جن؛



چهار شنبه 18 خرداد 1390برچسب:, :: 20:30 ::  نويسنده : حسین       

 

سلام 



پنج شنبه 25 فروردين 1390برچسب:, :: 20:9 ::  نويسنده : حسین       

دلایل سختی های دوستان خدا


محبت دنیا سررشته تمام گناهان است و کلید تمام بدیهاست و سبب تباه شدن هر خوبى باشد» چرا که اگر ناز و نعمت ، غنى و ثروت و صحت و سلامت و امنیت و رفاهیّت، در انسان جمع شد، کم دلى است که به دنیا محبت و علاقه پیدا نکند و بتواند خود را از فسادها و امراض نفسانیه حفظ کند. خداوند به واسطه محبت و عنایتى که به اولیاء و مؤمنین دارد آنها را مبتلا فرماید تا محبت و وابستگی آنها را به دنیا کاهش دهد.


 

چرا خداوند هر کسی را که دوست بدارد سختی میدهد؟
دعا

گاهی اوقات در اطرافمان انسان های بسیار مؤمن را می بینیم که اتفاقات سخت و گاه دردناک برایشان می افتد عزیزان خود را از دست می دهند، دچار بیماری های سخت میشوند و خلاصه به طرق مختلف در رنج هستند و با این حال شکرگزار و راضی به نظر می رسند وقتی به دلیل این امور می پردازیم فرضیات مختلفی ذهن ما را به خود مشغول میدارد مثلا اینکه ممکن است تاوان گناهی را می دهند،دارند امتحان می شوند و هزار و یک اما و اگر دیگر در مسیر مقایسه های خود ممکن است به این نتیجه برسیم که در طول تاریخ شاهد ابتلائات و سختی های زایدالوصف اولیاء خدا بوده ایم  آیا آنها هم گناهی کرده بودند؟

رسیدن به حکمت آزمایش ها و ابتلائات افراد عادی چون ما که خوب و بدمان در هم پیچیده چندان سخت نیست اما دلیل ابتلائات بندگان خوب خدا چیست ؟

امام صادق علیه السلام در این باره می فرمایند: «إنّ عظیم الأجر لمع عظیم البلاء و ما أحبّ اللّه قوما إلا ابتلاهم.»؛ همانا اجر و پاداش بزرگ با امتحان و آزمایش بزرگ همراه است، خداوند قومى را دوست ندارد مگر آنکه او را مورد آزمایش قرار میدهد. (بحار الأنوار ، ج‏64، ص: 207 ) 

و یا در روایت دیگری فرموده اند :« إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَاداً فِی الْأَرْضِ مِنْ خَالِصِ عِبَادِهِ مَا یُنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ- تُحْفَةً إِلَى الْأَرْضِ إِلَّا صَرَفَهَا عَنْهُمْ إِلَى غَیْرِهِمْ وَ لَا بَلِیَّةً إِلَّا صَرَفَهَا إِلَیْهِم‏ »( الکافی، ج‏2، ص: 253 )

«بدرستى که براى خداوند در زمین، بندگان خالصى است که از آسمان تحفه‏اى نازل نمى‏شود مگر آنکه آن را از ایشان منصرف سازد، و به غیر ایشان متوجّه کند. و هیچ بلایى را نازل نمى‏کند مگر آنکه به آنها متوجّه گرداند.(همان مصدر، همان باب، ح 5)

ای کسانی که ایمان آوردید، اگر کسی از شما از دینش روی گرداند پس خداوند گروهی را می آورد که دوستشان دارد و آنان هم دوستدار او هستند ... در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش ملامت کنندگان نمی هراسند

انواع بلاء

«بلاء» به معنی اختبار و امتحان است، و در امور خوب و بد به کار برده می شود. به طور کلی می توان گفت بلاء آنیست که حق جلّ جلاله به وسیله آن بندگان خود را امتحان می نماید، چه از قبیل امراض و اسقام و فقر و ذلت و ادبار دنیا باشد، و یا در مقابل آنها، کثرت جاه و اقتدار و مال و منال و ریاست و عزت و عظمت باشد .(چهل‏حدیث ص : 236)

 

بررسی علت ابتلاء دوستان خدا

در متون دینی در خصوص علت اینکه چرا خداوند دوستان خود را دچار ابتلائات و آزمایش های گوناگون می نماید دلایل مختلفی مطرح گردیده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می نمائیم

اول : دست یابی دوستان خدا به درجات و پاداش های عظیم الهی :

دست دعا

همانگونه که می دانیم « نابرده رنج گنج میسر نمی شود»؛ دوستان خدا نیز زمانی می توانند به پاداش های عظیم الهی دست یابند که در امتحانات الهی موفق گردند و هرچه این امتحان ها بیشتر باشد مراتب دوستان خدا بالاتر رفته و پاداش بیشتری دریافت می نمایند از همین رو در روایات آمده که برای مومنین درجاتى است که به آنها نایل نشوند مگر با بلیات و امراض و آلام به همین دلیل نیز خداوند دوستان خود را به امتحانات بیشتری دچار می نماید تا آنها به درجات عالیه نائل گردیده و اجر بیشتری دریافت نمایند از همین رو امام صادق علیه السلام فرموده اند: «إنّ عظیم الأجر لمع عظیم البلاء و ما أحبّ اللّه قوما إلا ابتلاهم؛  همانا اجر و پاداش بزرگ با امتحان و آزمایش بزرگ همراه است، خداوند قومى را دوست ندارد مگر آنکه او را مورد آزمایش قرار میدهد.( بحار الأنوار ، ج‏64، ص: 207 )

حضرت صادق علیه السلام، می فرماید: قال‏إنّه لیکون للعبد منزلة عند اللّه، فما ینالها إلا بإحدى الخصلتین: إمّا بذهاب ماله، أو ببلیّة فی جسده ؛ «همانا چنین است: هر آینه مى‏باشد از براى بنده درجه‏اى پیش خدا، پس نمى‏رسد به آن مگر به دو خصلت: یا به رفتن مالش، یا به بلیه در جسم او.» ( بحار الأنوار ، ج‏64، ص: 216)

و به همین دلیل است که در روایات ما از امام صادق علیه السلام نقل گردیده: «إنّ أشدّ النّاس بلاء الأنبیاء، ثمّ الّذین یلونهم، ثمّ الأمثل فالأمثل.»( بحار الأنوار ، ج‏64، ص: 200 ) «شدیدترین مردم از جهت امتحان و آزمایش، انبیاء هستند، سپس کسانى که به انبیاء نزدیک مى‏باشند، و بعد از ایشان هر که در رتبه بالاتر است.

 

دوم : کاستن محبت دنیا در دل دوستان خدا :

همانگونه که پیامبر خدا فرموده اند: «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ وَ مِفْتَاحُ کُلِّ سَیِّئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ کُلِّ حَسَنَة؛ محبت دنیا سررشته تمام گناهان است و کلید تمام بدیهاست و سبب تباه شدن هر خوبى باشد» چرا که اگر ناز و نعمت ، غنى و ثروت و صحت و سلامت و امنیت و رفاهیّت، در انسان جمع شد، کم دلى است که به دنیا محبت و علاقه پیدا نکند و بتواند خود را از فسادها و امراض نفسانیه حفظ کند. خداوند - تبارک و تعالى - به واسطه محبت و عنایتى که به اولیاء و مؤمنین دارد آنها را مبتلا فرماید تا محبت و وابستگی آنها را به دنیا کاهش داده و آنها را از گرفتار شدن به خطاها و مفاسد در امان بدارد. (شرح ‏حدیث ‏جنود عقل ‏و جهل، ص 174 )

حضرت باقر علیه السلام فرماید: «همانا خداى تعالى هر آینه تفقد کند مؤمن را به بلا چنانچه تفقد کند مردى عیال خود را به هدیه از سفر. و هر آینه پرهیز دهد او را از دنیا، چنانچه پرهیز دهد طبیب مریض را». (اصول کافى ج 2، ص 259،)

بدرستى که براى خداوند در زمین، بندگان خالصى است که از آسمان تحفه‏اى نازل نمى‏شود مگر آنکه آن را از ایشان منصرف سازد، و به غیر ایشان متوجّه کند. و هیچ بلایى را نازل نمى‏کند مگر آنکه به آنها متوجّه گرداند

سوم : دنیا دار ثواب و عقاب حق تعالى نیست :

یکی دیگر از علت هایی که در روایات به آن اشاره گردیده آن است که :« و ذلک أنّ اللّه لم یجعل الدّنیا ثوابا لمؤمن و لا عقوبة لکافر.» از همین رو جهت اینکه مؤمن در این عالم مبتلا به بلیّات شود آن است که خداى تعالى قرار نداده این دنیا را ثواب براى مؤمنى و نه سزا براى کافرى. (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏64، ص: 222 )

عالم دنیا به جهت نقص و ظرفیت های پایینی که دارد نه محلی است که ثواب حق تعالی به طور کامل شامل افراد شود و نه محل عذاب و عقاب الهی است لذا خداوند متعال این دنیا را بهشت کافران قرار داده است در روایتی آمده: «کافر نزد خدا خوار و پست است بدان حد که اگر دنیا را با هر چه در آن است از خداوند بخواهد به او مى‏دهد».( اصول کافى، ج 2،

دعا

 «کتاب ایمان و کفر»، «باب شدة ابتلا المؤمن»، حدیث28)

بلاها، گرفتاری‌ها، نعمت‌ها و نقمت‌ها برای عقل و شعور انسان‌ها این حقیقت را معلوم می‌کند که اختیار همه چیز به دست دیگری است و مالک و صاحب اختیار واقعی، اوست، که همه چیز را به اراده خود تغییر داده و مردم را در شرایط گوناگون و دگرگون قرار می‌دهد. کسی که ثابت و تغییر ناپذیر است اما همه تحولات به اراده اوست. پس خداوند، خلق را به نیکی‌ها و نعمت‌ها و ناخوشی‌ها و نقمت‌ها مبتلا می‌کند تا به سوی او بازگردند و گوهر عبودیت را در خود کشف کنند و مورد بهره‌برداری قرار دهند: « و بَلوناهُم باِلحَسَنات وَ السَیئِاتِ لَعَلَّهُم یرجِعون» ؛ آنان را با نیکی‌ها و تلخی‌ها مبتلا می‌کنیم تا به سوی ما باز گردند.( سوره اعراف آیه861 )

البته دگرگونی اوضاع و احوال و خوشی‌ها و ناخوشی‌ها نیمی از دایره ابتلا و آزمون الهی است و نیم دیگر، تکالیفی است که در شریعت مشخص شده و فرد موظف است در این تحولات به آن تکالیف عمل کند و تنها در این صورت، از آزمون الهی، دست در دست توفیق، بیرون خواهد آمد.

 

شرایط ابتلاء : 

خداوند حکیم برای ابتلاء و آزمودن مردم معیارهایی دارد و با ملاحظه شرایط هر کس او را مبتلا می‌سازد و می‌آزماید اکنون با توجه به آموزه‌های کلام الله برخی از این شرایط را برمی‌شماریم

1- درجه ایمان : خداوند مؤمنان را به حسب ایمانشان می‌آزماید و به ابتلائات دچار می‌سازد . امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:«اِنَّماالمُومِنُ بِمَنزِلَةِ کَفَّةِ المیزانِ کُلَّما زِیدَ فِی ایمانِه زِیدَ فی بَلائهِ» ؛ مؤمن مانند کفه ترازوست که هر چه ایمانش افزایش یابد [برای حفظ تعادل] بلا و گرفتاریش بیشتر می شود.( محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 67)

 

2- محبت بندگان به خدا: یکی دیگر از شاخص‌های ایمان محبت الهی است: « وَالَّذینَ آمَنوا اَشد حُباً للهِ.» (کسانی که ایمان آوردند محبت بسیاری به خدا دارند.) (سوره بقره آیه 561 ) پس خداوند آنان را به آزمون‌های دشواری می‌آزماید و عرصه‌هایی را که دیگران تاب ایستادگی و یارای مقاومت ندارند، به آنها می سپارد: «یا ایها الَذینَ آمَنوا مَن یرتَدَّ مِنکُم عَن دینِه فَسَوفَ یأتی اللهَ بِقَومٍ یحِبُّهم وَ یحِبَُّونَه ... یجاهِدونَ فِی سَبیل اللهِ وَ لا یخافونَ لومةُ لائمٍ»؛ ای کسانی که ایمان آوردید، اگر کسی از شما از دینش روی گرداند پس خداوند گروهی را می آورد که دوستشان دارد و آنان هم دوستدار او هستند ... در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش ملامت کنندگان نمی هراسند.(سوره مائده آیه 15)

دعا

3- محبت الهی به بندگان: از آیه 54 سوره مائده دو معیار برای ابتلائات و گرفتاری‌های مؤمنان بر می‌آید؛ یکی حب الهی مؤمنان «یحِبّونَه» و دیگر محبت خداوند نسبت به آنها «یحِبُّهُم». یعنی هر چه خداوند بنده‌ای را بیشتر دوست داشته باشد، او را بیشتر به رنج‌های دنیا مبتلا می‌سازد تا گنج و گوهر عبودیتش ناب‌تر و گرانبها‌تر شود. زیرا امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «اِنَّ عَظیمَ الاَجرِ لَمَع عظیمِ البَلاء و ما اَحَبََّ اللهُ قَوماً اِلاّ إبتلاهُم.» (همانا پاداش بزرگ و ارجمند با رنج و زحمت بیشتر است و خداوند گروهی را دوست ندارد، مگر اینکه آنان را به بلا گرفتار سازد.) آن امام عزیز به سدیر فرمود: به راستی هنگامی که خداوند بنده‌ای را دوست بدارد او را غرق بلا می کند و همانا ما و شما شیعیان، ای سدیر، با بلا شب را به صبح و روز را به شب می رسانیم.)( کافی، ج 2، ص 253، حدیث)

با نگاهی به ایات بالا معلوم می‌شود که احسان، توبه، طهارت، تقوا، قسط، توکل، جهاد و صبر که همگی شاخص‌های عملی ایمان‌اند ، معیار محبت خداوند به بندگان شمرده شده است. بنابراین می‌توان گفت که چهارمین معیار یا شرط در شدت ابتلا مؤمن به همان معیار دوم که اعمال نیکو بود، باز می‌گردد.

 

4- اخلاص: آخرین معیاری که می‌توان در اینجا برشمرد اخلاص است. به ویژه در ابتلای مؤمنان به جهل و دشمنی کافران، قرآن کریم می‌فرماید : « فَادعوه مُخلِصینَ لَه الدّینَ الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمینَ قُل اِنّی نُهیتُ اَن اَعبُدَ الذّینَ تَدعونَ مِن دونِ اللهِ ... » ؛ پس او را خالصانه بخوانید. همه ستایش‌ها برای او است. بگو با تاکید که من از بندگی هر کس غیر خداوند یکتا که می‌خوانید، باز داشته شده‌ام. (سوره غافر آیه 56 و 66)

فرآوری: محمدی

بخش قرآن تبیان

منابع : پایگاه حوزه ،وبلاگ آموزه 



پنج شنبه 25 فروردين 1390برچسب:, :: 19:47 ::  نويسنده : حسین       
پنج شنبه 25 فروردين 1390برچسب:, :: 19:35 ::  نويسنده : حسین       

غزل نوسروده آیت الله صافی گلپایگانی

آیت الله صافی گلپایگانی

آیت‌الله لطف‌الله صافی گلپایگانی از مراجع تقلید شیعیان جهان در پانزدهمین روز از سال جاری، غزلی با رویكرد مهدوی و با مطلع «ما را ز كورش و كی و جم اعتبار نیست» سروده است.

 

ما را ز كورش و كی و جم اعتبار نیست

فخری به داریوش و به اسفندیار نیست

مرده است دور رستم و سیروس و كی‎قباد

ما را به جاهلیت آن دوره كار نیست

در سایه محمد و آل محمدیم

برتر از این برای بشر افتخار نیست

ابنای دین و سوره توحید و كوثریم

بر دل ز كفر و شرك و شرارت غبار نیست

اسلام، اعتقاد و نظام و هویت است

هركس نداشت در دو جهان رستگار نیست

اندر دژ ولایت و حصن امامتیم

مانند این حصار به گیتی حصار نیست

ما امت عدالت و صلح و اخوتیم

در ما نفاق و شیطنت دیوسار نیست

از جاهلیت مجوس نگیریم رسم و راه

ما را به‏جز ولایت مهدی(ع) شعار نیست

اعلام «انّ اكرمكم» باشد این پیام

در كیش ما به رنگ و نژاد اعتبار نیست

گر مدعی تلاش به توهین ما كند

با او بگو كه از تو جز این انتظار نیست

تو باش و هفت خوان و خرافات و ترّهات

راهی كه می‌‏روی ره پروردگار نیست

زنده است دین احمد(ص) و قرآن و اهل بیت(ع)

اكمل از آن طریق سوی كردگار نیست

یا رب رسان امام زمان منجی جهان

فرّخ، زمان او كه در آن، كار عار نیست

پر می‌ كند ز عدل به ‏امر خدا زمین

بهتر ز عصر دولت او روزگار نیست

آیین دین‌مداری و تقوا شود رواج

رسم فساد و شرب مدام و قمار نیست

مؤمن عزیز گردد و كافر شود ذلیل

مرد خدا به دوره او خوار و زار نیست

بخش مهدویت تبیان

 



سه شنبه 9 فروردين 1390برچسب:, :: 23:10 ::  نويسنده : حسین       
اس ام اس عاشقانه(9 فروردین)
لحظه ای مکث نما؛ آرزویم اینست: نرود دلخوشی از عمق وجودت هرگز..

گر پرسی ز

من

، درس دوستی ز که آموختی؟

 

خواهم گفت: تو حکیم مکتب عشقم بودی...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

لحظه ای مکث نما؛

آرزویم اینست:

نرود دلخوشی از عمق وجودت هرگز..

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گر بدانم روز مردن از مزارم میگذری

سال و ماه و روز و

 

شب

 

در انتظار مردنم...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شب

 

پر از خستگی،

من

پر از ابر بودم

 

شب

 

به پایان

من

به باران

مگر می رسیدم؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در را باز کن خبری دارم ، قلبم را بشکاف نامه ای دارم ، نامه را باز کن ، دوستت دارم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

الهی روزگارت آفتابی / الهی شامگاهت ماهتابی / الهی در همه دوران عمرت / به قلب هرکه خواهی راه یابی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

وقتی تو نیستی بلاتکلیفم مثل گل آفتابگردان در روزهای ابری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از مضارع ها و ماضی ها خسته شده ام ، دلم برای یک حال ساده تو را دیدن تنگ است . . . !

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

من

در این شهر غریبم و در این خاک فقیر / به ک

من

د تو گرفتار و به دام تو اسیر

عشق چنان در دلم افروخته بود / دیده گر آب نمی ریخت جگر سوخته بود . . .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

با جمله ی رندان جهان هم کیشم / خیام ترانه های پر تشویشم

انگار شراب از آسمان می بارد / وقتی که به چشمان تو می اندیشم . . .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دی

 

شب

 

خواستم واسه دل خودم فال بگیرم

وقتی فالنامه را باز کردم چشمم به شعری افتاد که هیچ ربطی به دلم نداشت

تازه فهمیدم که دلم مال خودم نیست . . .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هربار که تو میخندی ، تعادل این شهر بهم میخورد ، اما تو بخند

زندگی را برای از نو ساختن ، بهانه ای باید . . .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گفتی که دنیا را پر از غم دوست داری / پس مطمئن هستم مرا هم دوست داری

گفتی نمی خواهی ببارم عشق / اما شعر غریبی را که گفتم دوست داری . . .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آسمونتم ، می توانی همیشه بارونو تو چشمام ببینی

زمین مال زمین خوارها ، فضا مال فضا پیماها ، فقط تو مال

من

. . . !

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عاشقانه دوستت خواهم داشت بی آنکه بخواهم دوستم داشته باشی

و عاشقانه در غمت خواهم مرد بی آنکه بخواهم در مرگم اشک بریزی . . .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مشترک گرامی ورود شما به قلب فرستنده ی پیام با موفقیت انجام شد .

خروج امکان پذیر نمیباشد !

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ای بهانه ی زندگی ام

تو را دوست دارم به اندازه ای که نه می توانم بنویسم و نه ابرازش کنم

پس تو با قلبت که دریایی بی کران است احساسش کن

دوستت دارم تا زمانی که دوست داشتن معنا دارد . . .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مترسک به گندم گفت :

مرا برای ترساندن آفریدن اما

من

تشنه ی عشق پرنده ایشدم که سهمش از

من

گرسنگی بود . . .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شب

 

در خم گیسوی تو عابر میشد / با هر نفست بهار ظاهر میشد

ای فلسفه ی شگفت ، افلاطون هم / با دیدن چشمان تو عاشق میشد . . .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اتل متل دلبرک ، دلم برات زده لک ، چه با پیام چه با تک ، بیادتم عسلک

 

فان پاتوق



سه شنبه 9 فروردين 1390برچسب:, :: 22:28 ::  نويسنده : حسین       
13 زن و دختری که با برلوسکنی رابطه نامشروع داشته اند!
یکی از زنانی که علاقه بسیاری داشت تا به عضویت پارلمان اروپا درآید

سیلویو برلوسکونی - نخست وزیر ایتالیا - ازجمله سیاستمداران جهان است که سابقه زیادی در، رابطه نامشروع دارد.هرچند این مرد در برابر دوربین های خبرنگاران خود را بسیار متشخص نشان می دهد و طوری رفتار می کند که انگار علاوه بر اینکه مرد سیاست است، مرد خانواده هم هست اما عکاسان خبری که معمولا افراد بسیار مشهور جهان تشنه خون آنها هستند، با گرفتن عکس هایی از ویلای خصوصی او در زمان حضور برلوسکونی ثابت کرده اند که نخست وزیر ایتالیا چندان هم در چهارچوب اصول اخلاقی خانواده نمی گنجد. جالب اینجاست که پاپاراتزی ها نه تنها دست سیلویو برلوسکونی را رو کردند بلکه در یکی از این عکس ها، میرک توپلونیک - نخست وزیر چکسلواکی- همراه برلوسکونی نیز به چشم می خورد.سوایی های برلوسکونی آن چنان اذهان عمومی را خدشه دار کرد که روزنامه تلگراف فهرستی از همه زنانی را که به نوعی در زندگی این نخست وزیر 75 ساله تاکنون بوده اند تهیه و در سایت خبری خود به نمایش گذاشت. البته کار به همین جا ختم نشد و رابطه های نامشروع نخست وزیر ایتالیا بالاخره باعث شد تا او به جرم داشتن رابطه با دختران زیر سن قانونی و سوءاستفاده از قدرت متهم شود. به گفته کریستینا دی سینسو، یکی از قضات این پرونده، نخستین دادگاه رسیدگی به این پرونده جنجالی ششم آوریل _17فروردین 1390_ خواهد بود. این در حالی است که برلوسکونی به شدت این اتهام را رد کرده و وکلای او نیز اعتراض خود را نسبت به این مساله حساس اعلام کرده اند، چراکه از نظر آنها هیچ یک از دادگاه های میلان حق قانونی زیر سوال بردن نخست وزیر کشور را ندارند.پاتریزیا، مدل قدیمی ایتالیاژوئن سال 2009، ادعای «پاتریزیا داداریو» - از مدل های قدیمی ایتالیا - به شرکت کردن در یک مهمانی شبانه به دعوت برلوسکونی، از رسوایی های اخلاقی نخست وزیر ایتالیا بود که تیتر اول روزنامه های معتبر این کشور ازجمله «کوریره دلا سرا» شد و سر و صدای بسیاری به پا کرد. هرچند چنین ادعایی در مورد برلوسکونی که همیشه در کابینه اش زنانی به چشم می خوردند که هیچ پیشینه سیاسی ای نداشتند، چندان هم دور از ذهن نبود اما حرف های داداریو با اسناد و مدارک معتبر ارائه شد و او حتی از این ملاقات، فیلم و عکس هم داشت. به این ترتیب آبروی نخست وزیر ایتالیا با به اثبات رسیدن رسوایی اخلاقیش، ریخته شد.دختر سیاستمدار ایتالیاییالبته این آبروریزی به همین جا ختم نشد و زمانی که بعد از این ماجرا، همسر برلوسکونی نامه سرگشاده اعتراضی ای به روابط نامشروع شوهرش نوشت و به یکی از روزنامه های ایتالیایی فرستاد، معلوم شد که این نخستین بار نیست که برلوسکونی چنین گاف بزرگی داده است. لاریو در این نامه، با کلماتی نیش دار از اینکه همسرش برای شرکت در جشن تولد نوئمی لتیزیا - مدل 18 ساله ایتالیایی - به ناپل رفته بود، به شدت او را زیر سوال برده و نوشته بود که چطور برلوسکونی در جشن تولد فرزندان خودش شرکت نمی کند اما به خودش این زحمت را داده و تا ناپل رفته که در جشن تولد 18 سالگی لتیزیا حتما حضور داشته باشد.نخست وزیر 75 ساله ایتالیا در پاسخ به این سوال که چرا در تولد فرزندانش شرکت نمی کند، اما در جشن نوئمی لتیزیا شرکت کرده، این طور توضیح داد که تنها دلیل شرکت در جشن، این بود که روز تولد لتیزیا در ناپل بوده و عصر آن روز چون کار خاصی نداشته، ترجیح داده که به جشن تولد دختر دوستش، الیو لتیزیا برود تا در آنجا بتواند در مورد عضویت الیو در حزب آزادیخواه مردمی صحبت کنند اما مساله اینجاست که چرا آقای نخست وزیر چنین شبی را برای صحبت های سیاسی انتخاب کرده است و به این ترتیب این توجیه به هیچ عنوان قابل قبول نبود و در نتیجه برلوسکونی به جای اینکه با دادن یک جواب قانع کننده، سوءظن ها را نسبت به خود کاهش دهد، موجب شد تا همه متوجه شوند که بین او و نوئمی خبرهایی است.هرچند وقتی گوشه و کنایه ها و حرف و حدیث ها در مورد مدل 18ساله و نخست وزیر ایتالیا بالا گرفت، الیو لتیزیا، پدر نوئمی دست به کار شد و در یک مصاحبه تلویزیونی همه این حرف ها را شایعه خواند و گفت: «هشت سال پیش که پسر من در یک حادثه رانندگی کشته شد، برلوسکونی شخصا نامه تسلیت برای من نوشت و وقتی برای ملاقات به منزل ما آمد، برای نخستین بار نوئمی را که ده سال داشت، ملاقات کرد.» اما این تلاش ها هم هیچ نتیجه ای نداشت و همه می دانستند که نوئمی و برلوسکونی رابطه ای مخفیانه دارند.تلاش های زیادی برای سرپوش گذاشتن بر رابطه پنهانی نوئمی و برلوسکونی صورت گرفت و حتی در مقاله ای که یکی از روزنامه ها آن را به چاپ رساند، آورده شد که چون نخست وزیر ایتالیا چندین شبکه تلویزیونی دارد، از این رو نوئمی لتیزیا به او معرفی شد تا در یکی از این شبکه ها مشغول به کار شود و برای همین لازم بود که آنها با یکدیگر قرار ملاقات داشته باشند. البته بعد از مثبت بودن مذاکرات، ظاهرا این دیدارها و صحبت های تلفنی به درازا کشیده شده است.هرچند تا زمانی که لاریو - همسر برلوسکونی - در مورد رابطه نامشروع این دو با یکدیگر حرفی به میان نیاورده بود، هیچ کس از راز آنها باخبر نبود اما به محض برملا شدن رسوایی اخلاقی نخست وزیر ایتالیا، شاهدان بسیاری پیدا شد. به عنوان مثال به گفته جینو فلامینو - یکی از دوستان نوئمی که آنها بیشتر اوقات را با هم می گذراندند - مدتی بود که مردی با نوئمی تماس می گرفت و بدون اینکه خودش را معرفی کند، با او صحبت می کرد. طبق این گفته ها، پس از چند وقت که فرد تماس گیرنده خودش را معرفی کرد معلوم شد که نخست وزیر ایتالیاست. او به بهانه صحبت در مورد درس و مدرسه با تلفن همراه نوئمی تماس می گرفت و حتی برلوسکونی او را به جشن تولدش در ساردینیا نیز دعوت کرد.نوه دروغی حسنی مبارککاریما ال محروق، از دیگر زنانی است که نخست وزیر ایتالیا با او روابط نامشروع داشت و ماجرای این دو نفر هم در ماه های گذشته سر و صدای بسیاری در رسانه ها به پا کرده است. مکالمات تلفنی ضبط شده ای که بین کاریما و برلوسکونی صورت گرفته است، نشان می دهد اولین قرار ملاقات های این دو نفر، زمانی بود که کاریما 16 سال بیشتر نداشت.پس از اینکه ارتباط پنهانی او و برلوسکونی فاش شد و به گفته شاهدان، سیلویو برلوسکونی به کاریما مبلغ 7 هزار یورو پول نقد به همراه جواهرات داده است و البته برای اینکه کاریما سرپوشی بر روابط نامشروع خود با نخست وزیر ایتالیا بگذارد، این موضوع را به شدت انکار کرد. گفته های او در روزنامه ایتالیایی رپوبلیکا دال بر این بود که به هیچ عنوان برلوسکونی نظر بدی به او نداشته و همیشه با کاریما مثل یک پدر رفتار می کرده و او برای پر کردن تنهاییش، همیشه دوست دارد که با خانم ها معاشرت داشته باشد.جالب اینجاست زمانی که کاریما به جرم دزدی دستگیر شد، سیلویو برلوسکونی با فرستادن افرادی به اداره پلیس خواستار آزادی دختر 17 ساله شد. جالب تر اینکه این دختر در اداره پلیس ادعا کرده بود که نوه حسنی مبارک - رئیس جمهور مصر - است و در 13 سالگی از خانه شان در مراکش فرار کرده و بعد از آن دیگر به خانه برنگشته و در سال 2003 به ایتالیا مهاجرت کرده است.طبق تحقیقات به عمل آمده معلوم شد که کاریما دروغ گفته است.پس از اینکه مشخص شد برلوسکونی پادرمیانی کرده تا نوه دروغین حسنی مبارک آزاد شود، هنگامی که از او پرسیدند که به چه دلیل چنین کاری را انجام داده، مرد شماره یک ایتالیا این طور پاسخ داد: من بسیار مهربان هستم و هر وقت هر کسی کمک بخواهد، من به او کمک می کنم.دندانپزشکدسامبر سال 2009 بعد از حمله فردی به نام ماسیمو تارتاگلیا به برلوسکونی در میلان، بینی آقای نخست وزیر شکست و دو دندان او هم در دهانش خرد شد. بعد از این حمله، برلوسکونی برای مداوا به بیمارستان منتقل شد. دست بر قضا، دندانپزشکی که قرار بود دندان های شکسته نخست وزیر ایتالیا را ترمیم کند، 26 ساله بود و نیکول مینتی نام داشت. برلوسکونی مدتی به بهانه درست کردن دندان هایش، با او رابطه پنهانی برقرار کرده بود.زن بازیگریکی از زنانی که علاقه بسیاری داشت تا به عضویت پارلمان اروپا درآید، بازیگر 30 ساله، کامیلا فرانتی بود. تصاویر او را می توان روی سالنامه های بسیاری دید و همچنین در تبلیغ اجناس مختلف از او استفاده می شود.آنجلا سوزیوی 31 ساله که از بازیگران مشهور ایتالیایی است، هم از جمله زن هایی است که روابط نامشروع او با برلوسکونی با سند و مدرک به اثبات رسیده است. در عکس هایی که از ویلای مجلل آقای نخست وزیر در ساردینیا گرفته شده و همچنین عکس های مهمانی های خصوصی او، سوزیو نیز به چشم می خورد. الئونارا گاگیولی که یکی از بازیگرهای تلویزیونی ایتالیا بود هم با سیلویو برلوسکونی ارتباط نامشروع داشت که فیلمی از او با آقای نخست وزیر موجود است.خانم وکیلگرازیانا کاپون - فارغ التحصیل رشته حقوق که یک مدل هم است - گاه و بیگاه با سیلویو برلوسکونی دیدارهایی داشت که به گفته شبکه خبری رپوبلیکا، علت این دیدارها رسیدگی به مساله شایعات پخش شده در مورد برلوسکونی و کمک به او برای محبوب شدن دوباره در بین مردم اعلام شد. جالب اینجاست که انتظار می رفت کاپون در سال 2009 یکی از کاندیداهای انتخابی کابینه برلوسکونی باشد.همسر قانونی برلوسکونیهرچند ورونیکا لاریوی 54 ساله بعد از 22 سال زندگی با برلوسکونی و داشتن سه فرزند از او، از ارتباط های نامشروع شوهرش خسته شد و طلاق گرفت اما باید بدانید که خود این خانم، زمانی که نخست وزیر ایتالیا هنوز از همسر اول خود جدا نشده بود، با او مخفیانه دیدار می کرد تا اینکه پس از جدا شدن برلوسکونی از همسر اول خود، آنها با یکدیگر ازدواج کردند.مجری برنامه های تلویزیونییکی از زنانی که برای عضویت در کابینه برلوسکونی داوطلب شده بود، باربارا ماتیرا نام داشت. این دختر 28 ساله که در رشته علوم تجربی تحصیل کرده است، به عنوان دختر شایسته ایتالیا شناخته شده بود و شغل اصلیش هم مجری گری تلویزیون است.وزیر کابینهمارا کارفاگنا از مدل های قدیمی ایتالیا بود که در سال 2008 به عنوان وزیر فرصت های برابر در دولت برلوسکونی منصوب شد و آقای نخست وزیر در یک مهمانی شام، به کارفاگنا گفت که اگر متأهل نبود، حتما با او ازدواج می کرد.در جست وجوی کارالنا روسو، یکی از پنج زنی بود که در فیلم ضبط شده مهمانی برلوسکونی حضور داشت. نکته قابل توجه اینجاست که آقای نخست وزیر، وقتی دید النا روسو بیکار است، با یکی از تهیه کننده های تلویزیونی که از دوستانش بود، تماس گرفته و از او خواست تا کاری برای روسو پیدا کند.زیر سن قانونیبه عقیده دادستان هایی که پرونده برلوسکونی را بررسی می کنند، آیریش برادی زمانی که 17 ساله بود، در سال 2009 به مهمانی برلوسکونی در ویلای ساردینیا رفته وبا او رابطه نامشروع داشته است، این در حالی است که این دختر هنوز به سن قانونی نرسیده بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

3

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سیمرغ

فان پاتوق



دو شنبه 8 فروردين 1390برچسب:, :: 23:19 ::  نويسنده : حسین       
دو شنبه 8 فروردين 1390برچسب:, :: 22:51 ::  نويسنده : حسین       

ندیده‌های ایران من

تو كه نمی‌خواهی همه عمرت را به چشم دواندن روی یكی از صفحه‌های كتاب جهان تلف كنی و صفحه‌های دیگر را ورق نزده بگذاری؟یا ماجراجویی باشی كه مهم‌ترین رویارویی‌اش با حوادث در فاصله میان آشپزخانه تا كاناپه راحتی‌اش مقابل تلویزیون رخ داده است؟ یا لب تاقچه‌ات را از بناهای تاریخی حك شده بركارت پستال‌هایی پر كنی كه هرگز حتی یكی‌شان را از نزدیك ندیده‌ای؟ پس فقط چند روز دلت را برای سپردنش به دوردست‌هایی كه به دیدن می‌ارزند به خودت قرض بده، چمدانت را بردار و بگذار سفر تو را ببرد. بگذار جاده‌ها تو را از روزمرگی بدزدند. بگذار روزگار بفهمد تو هنوز سركش و رام نشدنی هستی و قوانین سخت و تكراری شهر انسان ــ ساخت نتوانسته‌اند پیوندت را با هستی بگسلند و آن وقت اگر خیال كردی راهنمایی می‌خواهی كه با آن متفاوت سفر كنی یا احتمال دارد در سفر به هر استان نقاطی مهجور اما دیدنی را از قلم بیندازی، گفتگوی ما را با دكتر ناصر كرمی، اقلیم شناس و ایرانگرد در این زمینه بخوان. او پژوهشگری است كه روزهای زیادی از عمرش را صرف سفر به نقاط مختلف كشورمان كرده است تا آنجا كه امروز بخشی از تجربیات مكتوبش در این زمینه، در قالب كتاب راه‌یاب ایران، همسفری قابل اعتماد برای گردشگران شده است.
قصد ندارم این گفتگو را با پرسیدن صرف از قدمت بناهای باستانی و جنس سازه‌های كهن و وسعت دشت‌ها و عمق دریاچه‌ها، پرخمیازه كنم. به همین علت از شما دعوت كنم از آن دست جاذبه‌های گردشگری تعریف كنید كه ما ممكن است علی‌رغم سفر به استان‌های گوناگون ندیده باشیم شان.
نام بردن از همه ندیده‌های كشورمان در قالب یك گفتگو ممكن نیست. ایران حدود یك میلیون اثر تاریخی و فرهنگی ثبت شده، بیش از 2 هزار جاذبه گردشگری با قابلیت تبدیل شدن به قطب‌های ملی و بین‌المللی گردشگری، 5 هزار جاذبه طبیعی و 3 هزار آیین ملی و مذهبی دارد. پس چطور ممكن است در گفتگویی چند صد كلمه‌ای بتوانیم از همه آنها یا حتی درصد محدودی شان حرف بزنیم؟
به همین خاطر فكر می‌كنم باید فقط به ذكر شماری اندك از نام‌ها و نشان‌ها كه می‌شود دراین بهاریه،بهتر دیدن‌شان را پیشنهاد كرد، بسنده كنم اما باز هم تاكید می‌كنم كه هر چه بگویم حق مطلب ادا نمی‌شود. انگار كه بخواهی زیبایی تكه‌ای كاشی آبی را كف جوی آب با عظمت اصفهان بسنجی.
 

ادامه



ادامه مطلب ...


یک شنبه 7 فروردين 1390برچسب:, :: 23:21 ::  نويسنده : حسین